جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3
لطفا منتظر باشید ...
يافت و پيروز خواهيد شد. اگر پيروز شوند آن را در نظر ياران خويش براى خود حجت و برهان قرار مىدهد و معجزه مىنامد و اگر پيروز نشوند به آنان مىگويد نيتهاى شما دگرگون شد و در سخن من شك و ترديد كرديد و خداوند نصرت خود را از شما باز داشت، و نظير اين سخن را مىگويد، زيرا عادت هم بر اين جارى شده است كه پادشاهان و سالارها به ياران خود و سپاهيان خويش وعده نصرت و پيروزى مىدهند و آنان را به پيروزى اميدوار مىسازند و در صورتى كه اين كار واقع شود دليل خبر دادن از غيب و معجزه نيست.نوع دوم خبر دادن قطعى از امور غيبى و پوشيده است مانند همين خبر كه على (عليه السلام) داده است و چون آن را مقيد به شمارى مشخص از اصحاب خود و خوارج نموده است و پس از پايان جنگ همان گونه كه گفته اتفاق افتاده است و هيچ بيش و كمى در آن صورت نگرفته است، بنابراين احتمال هيچ گونه اشتباهى در آن نيست و اين از اخبار خداوند است كه على (عليه السلام) آن را از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) آموخته و دانسته است و پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) هم آن را از پيشگاه خداوند سبحان فرا گرفته است و قدرت معمولى بشر از ادراك نظير اين اخبار عاجز و ناتوان است و براى امير المؤمنين على (عليه السلام) در اين مورد چيزهايى بوده كه براى ديگران وجود نداشته است.و مردم به سبب مشاهده همين گونه معجزات و احوالى كه با قدرت معمولى بشرى منافات دارد درباره على (عليه السلام) به اشتباه افتادهاند و گروهى در اين باره چندان مبالغه و غلو كردهاند كه گفتهاند: جوهر ذات خداوندى در او حلول كرده است. و اين موضوع همان گونه است كه مسيحيان در مورد عيسى (عليه السلام) گفتهاند، و همانا كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) اين موضوع را به على (عليه السلام) خبر داده و به او فرموده است: «در مورد تو دو تن هلاك مىشوند، دوستى كه غلو كند و دشمنى كه كينه ورزد.» بار ديگرى به على (عليه السلام) چنين فرمود: «سوگند به كسى كه جان من در دست اوست اگر نه اين بود كه مىترسم گروههايى از امت من درباره تو همان سخن را بگويند كه مسيحيان