جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 3

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

او را به ميدانى كه به ميدان «زينبى» معروف بود ببرند و بكشند. شرطه‏ها از كشتن او خود دارى مى‏كردند و به سبب آنكه بسيار لاغر و نشان عبادت در او ظاهر بود از آن كار شانه خالى مى‏كردند. مثلم بن مشرح [ابن سعاد] كه از شرطه‏ها بود جلو رفت و او را كشت. خوارج نقشه كشتن او را كشيدند، او شيفته ماده شتران شيرى بود و همواره در صدد آن بود كه از جاهاى ممكن خريدارى كند، خوارج هم در پى او بودند، مردى را در هيأت جوانان ساربان و دلال فروش دامها كه بر چهره‏اش زعفران ماليده بود به تعقيب او واداشتند او در بازار دام فروشان او را ديد كه از شتران پر شير مى‏پرسيد.

به او گفت: اگر ناقه‏هاى دوشا مى‏خواهى من آن مقدار دارم كه ترا از ديگران بى‏نياز كند، همراه من بيا. مثلم [ابن سعاد] در حالى كه سوار بر اسب خود بود حركت كرد و آن جوان هم پيشاپيش او پياده مى‏رفت تا او را به محله بنى سعد برد وارد خانه‏يى شد و به مثلم گفت: وارد شو نگهدارى است با من، همين كه او وارد خانه شد و در حياط پيش رفت در را بست، خوارج بر سر او ريختند حريث بن حجل و كهمس بن طلق صريمى دست به دست دادند و او را كشتند و درم‏هايى را كه همراه او بود در شكمش قرار دادند و او را گوشه همان حياط دفن كردند و آثار خون را پاك كردند و اسب او را هنگام شب رها ساختند و فردا آن اسب را در بازار دام فروشان پيدا كردند، مردم قبيله باهله در جستجوى او برآمدند و هيچ اثرى از او پيدا نكردند و قبيله سدوس را متهم كردند و سلطان را بر ايشان شوراندند، سدوسى‏ها سوگند مى‏خوردند ولى ابن زياد جانب باهلى‏ها را گرفت و از سدوسى‏ها چهار ديه گرفت و گفت: من نمى‏دانم با اين خوارج چه كنم هر گاه فرمان به كشتن كسى مى‏دهم قاتل او را غافلگير مى‏كنند و مى‏كشند. كسى از وضع مثلم [ابن سعاد] آگاه نشد تا هنگامى كه مرداس و يارانش خروج كردند و همين كه ابن زرعه كلابى به مقابله آنان رفت حريث فرياد بر آورد: آيا از افراد قبيله باهله كسى اينجا حضور دارد گفتند: آرى. گفت: اى دشمنان خدا شما از بنى سدوس براى مثلم چهار خونبها گرفتيد و حال آنكه من او را كشتم و درم‏هايى را كه با او بود در شكمش نهادم و او فلان جا به خاك سپرده شده است. پس از شكست و گريز ابن زرعه و يارانش مردم به آن خانه رفتند و به پاره‏هاى بدن مثلم دست يافتند و ابو الاسود در اين باره چنين مى‏گويد:

/ 422