جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 3

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

محمد بن ابى بكر و كنانة بن بشر كشته شدند عمرو عاص براى معاويه چنين نوشت: اما بعد، ما با محمد بن ابى بكر و كنانة بن بشر كه همراه لشكرهايى از مصر بودند برخورديم و آنان را به كتاب و سنت فراخوانديم. آنان از پذيرش حق خوددارى كردند و در گمراهى سرگشته ماندند. ما با آنان جنگ كرديم و از خداى عز و جل يارى خواستيم و خداوند بر چهره و پشت ايشان زد و شانه و دوش آنان را در اختيار ما گذاشت و محمد بن ابى بكر و كنانة بن بشر كشته شدند. و سپاس خداوند پروردگار جهانيان را.

ابراهيم مى‏گويد: محمد بن عبد الله، از مدائنى، از حارث بن كعب بن عبد الله بن- قعين، از حبيب بن عبد الله براى من نقل كرد كه مى‏گفته است: به خدا سوگند، من خود پيش على (عليه السلام) نشسته بودم كه عبد الله بن معين و كعب بن عبد الله از سوى محمد بن- ابى بكر به حضورش آمدند و پيش از واقعه از او يارى و فريادرسى خواستند.

على (عليه السلام) برخاست و ميان مردم ندا داده شد كه جمع شوند و مردم جمع شدند.

على (عليه السلام) به منبر رفت و سپاس و ستايش خدا را بجا آورد و از پيامبر نام برد و بر او درود فرستاد و سپس چنين گفت: اما بعد، اين صداى استغاثه و فرياد خواهى محمد بن- ابى بكر و برادران مصرى شماست. پسر نابغه [عمرو عاص‏]، كه دشمن خدا و دشمن هر كسى است كه خدا را دوست مى‏دارد و دوست هر كسى است كه با خدا ستيز مى‏كند، آهنگ ايشان كرده است. مبادا كه گمراهان در كار باطل خود و گرايش به راه طاغوت بر گمراهى و بطلان خويش از شما استوارتر جمع شوند و حال آنكه شما بر حقيد. آنان با شما و برادرانتان جنگ را آغاز كرده‏اند. اينك اى بندگان خدا، براى يارى دادن و مواسات به يارى آنان بشتابيد. مصر از شام بزرگتر است و مردمش بهترند. مبادا در مورد مصر مغلوب شويد كه باقى ماندن مصر در دست شما مايه عزت و شوكت شما و نگونبختى دشمن شماست. به سوى جرعة برويد تا به خواست خداوند متعال فردا همگان آنجا باشيم.

گويد: جرعه نام جايى ميان حيره و كوفه است.

گويد: فرداى آن روز على (عليه السلام) پياده به جرعه رفت و صبح زود آنجا بود و تا نيمروز همانجا ماند يكصد مرد هم به او نپيوستند. برگشت و چون شب شد به اشراف كوفه پيام فرستاد و آنانرا فراخواند. آمدند و در قصر حكومتى به حضورش‏

/ 422