جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 3

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيرون آمد. و نگريست همه كسانى كه با مالك جمع شده بودند حدود دو هزار بودند.

على فرمود: در پناه نام خدا حركت كنيد، شما چگونه‏ايد به خدا سوگند، گمان نمى‏كنم پيش از آنكه كار آنان از دست بشود به آنان برسيد.

مالك با آنان بيرون شد و پنج شب از حركت آنان گذشته بود كه حجاج بن- غزية انصارى به حضور على آمد و عبد الرحمان بن مسيب فزارى هم از شام آمد.

ابن مسيب فزارى از جاسوسان على (عليه السلام) در شام بود كه ديده بر هم نمى‏نهاد. حجاج بن- عزية انصارى هم با محمد بن ابى بكر در مصر بود. حجاج آنچه را خود ديده بود نقل كرد. فزارى هم گفت: از شام بيرون نيامده است تا هنگامى مژده رسانان يكى پس از ديگرى از سوى عمرو عاص رسيده و مژده فتح مصر و كشته شدن محمد بن- ابى بكر را آورده‏اند و تا اينكه سرانجام معاويه روى منبر خبر كشته شدن او را اعلام كرده است. فزارى گفت: اى امير المومنين هيچ روزى را شادتر از روزى كه در شام خبر كشته شدن محمد به آنان رسيد نديده‏ام. على (عليه السلام) فرمود: اما اندوه ما بر كشته شدن او نه تنها به اندازه شادى آنان كه چند برابر آن است.

گويد: على (عليه السلام) عبد الرحمان بن شريح را پيش مالك بن كعب فرستاد و او را از ميان راه برگرداند.

گويد: على (عليه السلام) بر محمد بن ابى بكر چندان اندوهگين شد كه آشكارا در چهره‏اش نشان آن ديده مى‏شد و ميان مردم براى ايراد سخن برخاست و پس از ستايش و نيايش خداوند چنين فرمود: همانا مصر را تبهكاران و دوستداران جور و ستم و همانان كه مردم را از راه خدا بازمى‏داشتند و اسلام را به كژى مى‏كشاندند گشودند. آگاه باشيد كه محمد بن- ابى بكر به شهادت رسيد. رحمت خدا بر او باد او را در پيشگاه خداوند به حساب مى‏آوريم. همانا به خدا سوگند، تا آنجا كه من مى‏دانم او از آنان بود كه انتظار مرگ را مى‏كشيد و براى ثواب كار مى‏كرد و از چهره هر نابكار نفرت داشت و چهره مومن را دوست مى‏داشت. همانا به خدا سوگند، من خود را به كوتاهى و ناتوانى سرزنش نمى‏كنم و من در كار جنگ براستى كوشا و بينايم. من همواره در جنگ پيشگام هستم و راههاى دورانديشى را بخوبى مى‏شناسم و با راى صحيح قيام و از شما آشكارا فرياد خواهى مى‏كنم و بى پرده استغاثه، ولى سخن از من نمى‏شنويد و

/ 422