جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 3

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

براى او حادثه‏يى پيش آيد و من زنده باشم حكومتى كه در آغاز با آن ستيز داشتم به من برگردانده شود و از آن چنان نااميد هم نشدم كه هيچ اميدى به آن نداشته باشم، و اگر ويژگى و پيمان خصوصى ميان ابو بكر و عمر نبود گمان مى‏كردم ابو بكر حكومت را از من دريغ نمى‏كند، لى همينكه در بستر مرگ افتاد به عمر پيام فرستاد و او را به حكومت گماشت. ما هم شنيديم و اطاعت و خيرخواهى كرديم.

عمر حكومت را به دست گرفت. پسنديده سيرت و فرخنده طينت بود. او چون به بستر مرگ افتاد با خويشتن گفتم هرگز حكومت را از من برنمى‏گرداند.

او مرا نفر ششم از آن شش تن قرار داد و آنان از ولايت هيچكس به اندازه ولايت من بر خودشان كراهت نداشتند. آنان پس از رحلت پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) شنيده بودند كه چون ابو بكر پافشارى و ستيز كرد من مى‏گفتم اى گروه قريش ما اهل بيت بر اين حكومت از شما سزاوارتريم و مخصوصا تا هنگامى كه ميان ما كسانى باشند كه قرآن بدانند و سنت بشناسند و بر دين حق باشند. آن قوم ترسيدند كه اگر من بر ايشان حكومت كنم تا هنگامى كه زنده باشند نصيب و بهره‏يى نخواهند داشت، اين بود كه همگى هماهنگ شدند و حكومت را به عثمان دادند و مرا از آن بيرون نهادند به آن اميد كه خود به آن برسند و دست به دستش دهند و چون نااميد شدند كه از جانب من چيزى به آنان برسد به من گفتند: بشتاب و بيعت كن و گرنه با تو جنگ خواهيم كرد. به ناچار با كراهت بيعت و براى رضاى خداوند شكيبايى كردم.

سخنگوى آنان گفت: اى پسر ابى طالب همانا كه تو بر حكومت سخت آزمندى.

گفتم: شما از من آزمندتريد در حالى كه از آن دورتريد. كداميك از ما آزمندتريم من كه ميراث و حق خود را كه خدا و پيامبرش براى آن كار سزاوارتر دانسته‏اند يا شما كه بر چهره من مى‏زنيد و ميان من و آن حايل مى‏شويد مبهوت ماندند و خداوند مردم ستمكار را هدايت نمى‏فرمايد.

بار خدايا، من از تو بر قريش يارى مى‏جويم كه آنان پيوند خويشاوندى مرا بريدند و مرا تباه ساختند و در حقى كه از ايشان بر آن سزاوارتر بودم بر مخالفت‏

/ 422