جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3
لطفا منتظر باشید ...
آنچه در بصره بر آنها وارد شده بودند كشتند، و خداوند شكست را بهره ايشان قرار داد «و دور باشند [از رحمت خدا] مردم ستمكار».از آن پس در كار مردم شام نگريستم كه دستهها و گروههايى از اعراب بيابانى و آزمند و جفا پيشه و سفله بودند و از هر سو جمع شده بودند. آنان كسانى بودند.كه مىبايد ادب شوند و كسى بر ايشان گماشته و دست ايشان گرفته شود. نه از مهاجران بودند و نه از انصار و نه از پيروان نيكوكار ايشان. به سوى ايشان رفتم و آنان را به اطاعت و حفظ جماعت فراخواندم، چيزى جز جدايى و نفاق نخواستند و سرانجام روياروى مسلمانان ايستادند و آنانرا با تير و نيزه زخمى كردند و در اين هنگام بود كه من با مسلمانان به آن گروه حمله بردم و چون شمشير ايشان را فروگرفت و درد و رنج زخم را احساس كردند قرآنها را افراشتند و شما را به آنچه در آن است دعوت كردند، به شما خبر دادم و گفتم: كه ايشان اهل دين و قرآن نيستند و قرآن را براى مكر و خدعه و از سستى و زبونى برافراشتهاند، در پى جنگ و گرفتن حق خود باشيد. از من نپذيرفتيد و به من گفتيد: از ايشان بپذير كه اگر حكم قرآن را بپذيرند با ما بر آنچه هستيم هماهنگ خواهند شد و اگر نپذيرند برهان و حجت ما بر آنان بزرگتر و روشنتر مىشود. چون شما سست شديد و پيشنهاد مرا نپذيرفتيد من هم دست از ايشان برداشتم و قرار صلح ميان شما و ايشان بر مبناى حكم دو مرد بود كه آنچه را در قرآن زنده كرده است زنده بدارند و آنچه را در قرآن نابود ساخته است نابود كنند. آن دو اختلاف راى پيدا كردند و حكمشان با يكديگر تفاوت داشت. آنان آنچه را در قرآن بود پشت سر افكندند و با آنچه در آن بود مخالفت كردند، در نتيجه خداوند از هدايت و استوارى دورشان كرد و به گمراهى درافكند.در نتيجه گروهى از ما منحرف شدند و ما هم آنان را تا هنگامى كه به ما كارى نداشتند آزاد گذاشتيم. تا آنكه در زمين تباهى بار آورند و شروع به كشتار و فساد كردند. به سوى ايشان رفتيم و گفتيم: قاتلان برادران ما را به ما بسپريد، پس از آن كتاب خدا ميان ما و شما حكم باشد. گفتند: ما همگى آنان را كشتهايم و همگان