جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 3

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عبد الملك ندانست آن دو بيت از كيست. روح به خانه برگشت و از عمران بن حطان پرسيد. او گفت: اين دو بيت از عمران بن حطان است كه عبد الرحمان- بن ملجم را ستوده است. روح پيش عبد الملك برگشت و به او خبر داد. گفت: ميهمان تو خودش عمران بن حطان است. برو او را سوى من بياور. روح نزد عمران برگشت و گفت: امير المومنين دوست دارد ترا ببيند. عمران به او گفت: من مى- خواستم از تو بخواهم كه اين كار را انجام دهى ولى از تو آزرم كردم اينك تو برو من هم از پى تو مى‏آيم. روح پيش عبد الملك برگشت و به او خبر داد. عبد الملك گفت: هم اكنون كه به خانه‏ات برگردى ديگر او را نخواهى يافت. روح به خانه برگشت ديد عمران بن حطان از آنجا كوچ كرده و رقعه‏يى براى او باقى گذاشته كه اين اشعار در آن نوشته است: «اى روح، چه بسيار ميزبانان از لخم و غسان كه چون پيش ايشان منزل كردم همين گمان تو را بردند و همين كه گفته شد اين عمران بن حطان است و ترسيدم از خانه او بيرون شدم...» عمران از آنجا كوچ كرد و ميهمان زفر بن حارث يكى از افراد خاندان عمرو بن كلاب شد، و خود را نزد وى اوزاعى معرفى كرد. عمران نماز خود را طول مى‏داد و نوجوانان بنى عامر از اين كار او مى‏خنديدند، در اين هنگام مردى كه پيش روح بن زنباع بوده است نزد زفر آمد و به عمران سلام آشنايى داد. زفر از آن مرد پرسيد: اين كيست گفت: مردى از قبيله ازد است، او را در حالى كه ميهمان روح بود ديده‏ام.

زفر به عمران گفت: فلانى، چگونه است كه گاهى از قبيله ازدى و گاه از اوزاع اگر ترسان و گرفتارى امانت دهيم، اگر بينوايى مالت دهيم. عمران بن حطان چون شب فرا رسيد در خانه زفرنامه كوچكى بر جاى گذاشت و گريخت و در آن نامه اين ابيات را يافتند.

«چيزى كه موجب سرگشتگى زفر شد مدتها موجب سرگشتگى روح بن-

/ 422