جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3
لطفا منتظر باشید ...
هنگامى كه آهنگ بيعت با عثمان كردند و با عبارت «لقد علمتم انى احق بما من غيرى، و و اللّه لا سلمن ما سلمت امور المسلمين...» (به خوبى مىدانيد كه من به خلافت از هر كس ديگرى غير از خودم سزاوارترم و به خدا سوگند، تا هنگامى كه امور مسلمانان سلامت بماند تسليم هستم...) شروع مىشود، ابن ابى الحديد ضمن توضيح پارهيى از لغات، مطالب زير را آورده است]: على (عليه السلام) به اهل شورى مىگويد: شما با آنكه مىدانيد من از هر كس ديگر جز خودم به خلافت سزاوارترم در عين حال از من عدول مىكنيد. سپس سوگند مىخورد كه هر گاه در تسليم شدن او و انصرافش از حق خودش سلامت امور مسلمانان باشد و جور و ستمى جز بر او روا ندارند تسليم خواهد بود. و اين سخن فقط از كسى همچون على (عليه السلام) است كه چون بداند يا گمان استوار داشته باشد به اينكه اگر جنگ و ستيز كند بر اسلام رخنه و سستى وارد مىشود آنرا انتخاب نمىكند. هر چند كه بايد حق را با منازعه طلب كرد، و در عين حال اگر بداند يا گمان استوار داشته باشد كه در خوددارى از طلب حق خود فقط رخنه و سستى در حق او اعمال مىشود ولى اسلام از فتنه در امان مىماند بر خود واجب مىبيند كه چشم پوشى كند و در ضايع شدن حق خود شكيبا باشد و دست نگهدارد تا اسلام از فتنه مصون بماند.اگر [اعتراض كنى و] بگويى: چرا على (عليه السلام) در قبال معاويه و اصحاب جمل تسليم نشد و بر غصب حق خود چشم پوشى نكرد تا اسلام از فتنه مصون بماند مىگويم جور و ستم اصحاب جمل و معاويه و مردم شام چنان نبود كه فقط مخصوص على (عليه السلام) باشد بلكه جور و ستم ايشان همه مسلمانان و اسلام را در برگرفته بود و آنان در نظر على از كسانى نبودند كه براى رياست امت و كشيدن بار خلافت شايسته باشند و در واقع شرطى كه براى تسليم بودن خود فرموده بود كه «جور و ستم فقط نسبت به شخص من انجام شود» متحقق نبود.و اين سخن على (عليه السلام) دلالت دارد بر آنكه او معتقد نبوده است كه خلافت عثمان متضمن جور و ستمى بر مسلمانان و اسلام است بلكه خصوصا متضمن جور و ستم بر او بوده است و در خلافت عثمان به طور خاص بر او ستم رفته است