جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3
لطفا منتظر باشید ...
روزى عمر بن خطاب به همنشينان خود كه عمرو عاص هم ميان ايشان بود گفت: بهترين چيزها چيست هر يك از ايشان هر چه در نظرش بود گفت. عمر گفت: اى عمرو تو چه مىگويى گفت: «در سختىها پايدارى و استوارى كن كه سپرى خواهد شد».عمرو عاص به عايشه گفت: دوست مىداشتم كه تو در جنگ جمل كشته شوى.عايشه گفت: اى بى پدر، به چه سبب گفت: به مرگ خود مرده بودى و به بهشت مىرفتى و ما كشته شدن ترا بزرگترين سرزنش براى على بن ابى طالب (عليه السلام) قرار مىداديم.به پسرانش گفت: پسرانم دانش كسب كنيد كه اگر بىنياز باشيد مايه زيور شماست و اگر فقير شويد مال خواهد بود.و از سخنان اوست: امير دادگر بهتر از باران پيوسته است و شير دژم بهتر از پادشاه ستمگر است و پادشاه ستمگر بهتر از فتنهيى است كه ادامه يابد. لغزش مرد چون استخوانى شكسته است كه درست مىشود ولى لغزش زبان هيچ چيز باقى نمىگذارد و رها نمىكند. و آن كس را كه عقل نيست آسوده است. عمر براى عمرو عاص نامه نوشت و از او درباره دريا نوردى و كشتى پرسيد.او نوشت: پديده بزرگى است كه خلقى ناتوان بر آن سوار مىشوند، همچون كرمهايى بر چوب ميان غرق شدن و نجات يافتن. عمرو عاص به عثمان در حالى كه بر منبر خطبه مىخواند گفت: اى عثمان تو بر اين امت نهايت سختى و كار را بار كردى، پس انحراف تو ايشان را از راه راست منحرف كرد اينك يا معتدل شو يا از كار بر كنار رو.و از سخنان عمرو عاص است كه از كريم و بزرگوار چون گرسنه شود و از فرومايه چون سير شود بر حذر باش و بترس كه بزرگوار چون گرسنه بماند حمله