جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 3

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خود مى‏توانم خود را بالا كشم و نه مى‏توانم پاى بر زمين نهم. اينك اى برادر زاده، مرا پندى ده تا از آن بهره‏مند گردم.

ابن عباس گفت: اى ابا عبد الله، هيهات كه برادر زاده‏ات برادرت شد [برادر زاده‏ات نيز چون تو گرفتار است‏]، اگر چه نمى‏خواهى پوسيده و فرسوده شوى خواهى شد وانگهى كسى را كه مقيم است چگونه مى‏توان فرمان به كوچ داد.

عمرو عاص گفت: اينك كه به هشتاد و چند سالگى رسيده‏ام مرا از رحمت خداى من نااميد مى‏سازى پروردگارا ابن عباس مرا از رحمت تو نااميد مى‏سازد، از من چندان بگير تا راضى شوى. ابن عباس گفت: اى ابا عبد الله، هيهات كه تو همه چيز را نو و تازه گرفتى و اينك كهنه و فرسوده مى‏بخشى عمرو گفت: اى ابن عباس، ميان من و تو چيست كه هر سخنى مى‏گويم نقيض آنرا مى‏گويى همچنين ابن عبد البر در كتاب الاستيعاب از قول رجالى كه ايشان را نام برده و بر شمرده است مى‏گويد: چون مرگ عمرو عاص فرا رسيد پسرش عبد الله كه او را در حال گريستن ديد گفت: چرا مى‏گريى آيا از ترس مرگ مى‏گريى گفت: نه به خدا سوگند كه از بيم پس از آن مى‏گريم. عبد الله به او گفت: تو در كار خير بودى و شروع به يادآورى مصاحبت او با رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و فتوح شام كرد. عمرو گفت: بهتر از اين را نگفتى و آن گواهى دادن به كلمه لا اله الا اللّه است. عمرو عاص سپس گفت: من در سه حال بودم و خويشتن را در هر سه مرحله نيك مى‏شناسم، در آغاز كافر و از همه مردم نسبت به پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) سختگيرتر بودم و اگر در آن حال مى‏مردم دوزخ براى من واجب بود، پس از آن همينكه با پيامبر بيعت كردم از همه مردم بيشتر از او آزرم داشتم، آن چنان كه هيچ‏گاه چشم بر چهره او ندوختم و اگر در آن حال مى‏مردم مردم مى‏گفتند: خوشا به حال عمرو كه ايمان آورد و بر كار خير بود و در بهترين احوال مرد و او را به بهشت خواهند برد.

پس از آن براى حكومت و قدرت و امور ديگر سرگرم شدم و نمى‏دانم آيا به سود من بوده است يا به زيانم. بهر حال چون درگذشتم هيچ زنى بر من نگريد و هيچ نوحه‏سرايى از پى من حركت نكند و كنار گور من مشعل و چراغى نياوريد، كفن مرا استوار بر من ببنديد كه با من مخاصمه خواهد شد و بر من با شدت خاك بريزيد كه پهلوى راست من سزاوارتر از پهلوى چپ من نيست و برگور من هيچ چوب و سنگى قرار مدهيد و چون مرا

/ 422