جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 3

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكومت ميان مردم را ديد به ياران خود گفت: براى ما درنگ كردن در آنچه مى‏بينيم و صبر بر آن جايز نيست و براى گروهى از خوارج اباضيه بصره و جاهاى ديگر نامه نوشت و در مورد خروج و قيام با آنان مشورت كرد. آنان براى او نوشتند اگر مى‏توانى يك روز هم آنجا درنگ نكنى چنين كن كه مبادرت به كار شايسته برتر و بهتر است و تو مى‏دانى مرگت چه هنگام فرا مى‏رسد و براى خداوند هنوز بندگانى صالح هستند كه هرگاه اراده فرمايد آنان را برمى‏انگيزاند تا دين خدا را يارى دهند و هر يك از آنان را كه بخواهد به شهادت مخصوص مى‏كند.

آنان، ابو حمزه مختار بن عوف ازدى و بلخ بن عقبه مسعودى را همراه مردانى از خوارج اباضيه سوى او گسيل داشتند كه در حضر موت پيش او آمدند و او را به خروج و قيام تحريض و تشويق كردند و براى او نامه‏هايى از دوستانش آوردند كه به او و ديگران سفارش كرده بودند كه چون خروج كرديد غلو مكنيد و حيله و مكر مورزيد و به كردار پيشينيان صالح خود و روش ايشان عمل كنيد و مى‏دانيد چيزى كه ايشان را وادار به خروج و قيام بر ضد سلطان مى‏كرد عيب گرفتن از كارها و تباهى آنان [حاكمان‏] بوده است.

عبد الله بن يحيى ياران خود را فراخواند و آنان با او بيعت نمودند و آهنگ تصرف دارالاماره كردند، در آن هنگام حاكم حضر موت ابراهيم بن جبلة بن محرمة كندى بود، عبد الله بن يحيى او را گرفت و زندانى كرد و سپس او را رها ساخت كه به صنعاء رفت، عبد الله در حضر موت ماند و جمعيت يارانش بسيار شدند و او را «طالب الحق» نام نهادند.

عبد الله بن يحيى براى ياران خود در صنعاء نوشت كه من پيش شما مى‏آيم و عبد الله بن سعيد حضرمى را بر حضر موت گماشت و خود به صنعاء رفت و اين موضوع به سال يكصد و نوزده هجرى بود، شمار همراهان او دو هزار بود، در آن هنگام حاكم صنعاء قاسم بن عمرو، برادر حجاج بن عمرو ثقفى، بود. ميان او و عبد الله بن يحيى چند جنگ و برخورد روى داد كه در آنها پيروزى و غلبه از عبد الله بن يحيى بود، عبد الله وارد صنعاء شد و گنجينه‏ها و اموالى را كه در آن شهر بود جمع و تصرف كرد و چون بر سرزمينهاى يمن چيره شد خطبه خواند نخست حمد و ثناى خداوند و درود بر پيامبر را بر زبان آورد و تذكر داد و بر حذر داشت و سپس چنين ادامه داد: اى مردم ما شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش و پذيرفتن دعوت كسى كه‏

/ 422