جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3
لطفا منتظر باشید ...
كار را نمىكنيم. گفتيم: بياييد ما و شما همراه يكديگر با آنان جنگ كنيم و اگر ما و شما پيروز شديم كسى را به حكومت بگماريم كه براى ما كتاب خدا و سنت پيامبر را بر پا دارد و در حكم كردن بر شما عدالت كند و شما را بر سنت پيامبرتان وادارد، نپذيرفتيد و شما با ما جنگ كرديد ما هم ناچار با شما جنگ كرديم و شما را كشتيم.اى مردم مدينه، خدا شما را خوار و زبون كند و از رحمت خود دور بدارد، من به روزگار حكومت آن مرد لوچ، هشام بن عبد الملك، از شهر شما گذشتم كمبود و زيانى بر ميوهها و محصول كشاورزى شما رسيده بود سوار شديد و پيش او رفتيد تا از او استدعا كنيد كه خراج شما را بردارد. او نوشت خراج را از برخى توانگران شما برداشتند، در نتيجه توانگر بر ثروتش افزوده شد و درويش بر فقرش. گفتيد: خدايش خير دهاد. خداوند نه به او پاداش خير دهاد و نه به شما. ابو الفرج مىگويد: اما دو خطبه مشهور ابو حمزه كه در مدينه ايراد كرده است يكى از آن دو اين گفتار اوست كه چنين گفته است: اى مردم مدينه مىدانيد كه ما از سرزمين و اموال خود براى سرمستى و تباهى و براى لهو و لعب و ياوه بيرون نيامديم و در پى پادشاهى نيستيم كه بخواهيم در آن انديشه كنيم و در طلب خون و خونبهاى قديمى كه از آن ما باشد برنيامدهايم، بلكه چون ديديم چراغهاى حق خاموش شده و نشانهها و راههاى دادگرى تعطيل گرديده است و كسى را كه بر حق قيام مىكند با زور بر جاى مىنشانند و آن كس را كه مىخواهد عدل و داد بر پا دارد مىكشند، زمين با همه فراخى بر ما تنگ شد و شنيديم فراخوانندهيى به اطاعت از خداى رحمان و فرمان قرآن فرامىخواند. ما فراخواننده خدا را پاسخ مثبت داديم «و هر كه داعى حق را اجابت نكند در زمين مفر و پناهى ندارد...».بدينگونه از قبايل پراكنده آمديم. براى هر سه تا ده تن ما فقط يك شتر بود كه بار و توشه آنان بر آن قرار داشت. از يك لحاف به نوبت استفاده مىكردند شمارشان اندك و در زمين از مستضعفان بودند، ولى خداوند ما را پناه داد و به نصرت خويش