جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3
لطفا منتظر باشید ...
فروختهاند كه هرگز نمىميرد، آنان خستگى خويش را با خستگى آميخته و شب زندهدارى خود را به روزه گرفتن روز خود پيوستهاند، در حالى كه پشتهاى آنان در خواندن اجزاء قرآن خميده است [در حال ركوع هستند]، هر گاه به آيه بيم و خوف مىرسند از بيم آتش شيهه مىكشند و هر گاه به آيه اميد مىرسند از شوق بهشت شيهه مىكشند. آنان هنگامى كه به شمشيرهاى كشيده و نيزههاى آماده و تيرهاى پر زده و فراهم مىنگرند و در آن هنگام كه صاعقههاى مرگ لشكرها را به لرزه درمىآورد، ترس و بيم آن را در قبال ترس و بيم از خداوند كوچك و سبك مىشمرند و خويشتن را در معركه مىاندازند.خوشا بر آنان و چه سرانجام پسنديدهيى چه بسيار چشمها كه در چنگال پرندهيى قرار مىگيرد كه صاحب آن چشم مدتها از بيم خدا گريسته است و چه بسيار دستها كه از ساعد قطع مىشود و حال آنكه صاحب آن دست مدتها در اطاعت از خدا در حال سجده و ركوع بر آن تكيه داده است. اين سخن خود را مىگويم و از خداوند طلب آمرزش مىكنم و توفيق من جز بر خدا نيست. بر او توكل مىكنم و بر او انابه مىجويم.اما خطبه دوم او چنين است: اى مردم مدينه براى من چه پيش آمده است كه ميان شما نشانه دين را اين چنين محو شده و آثار آن را فرسوده مىبينم. چرا هيچ پند و اندرزى نمىپذيريد و هيچ حجت و برهانى را از اهل آن نمىفهميد، گويا برندگى و تيزى آن ميان شما كند و فرسوده شده است و گويا سنت و روش دين از ميان شما رخت بر بسته است. كار پسنديده دين را ناپسند و ناپسند آن را پسنديده مىپنداريد و چون عبرتها براى شما آشكار و پندها و اندرزها براى شما روشن مىشود چشمهاى شما از آن كور و گوشهاى شما از آن كر مىشود. در فراموشى غوطهوريد و در بيخبرى سرگرم ياوهايد، چون باطلى پراكنده گردد دلهايتان براى آن گشاده مىشود و هرگاه حقى گفته شود از آن تنگ و گرفته مىشود، از دانش گريزان و با نادانى انس گرفته است، هر پند و اندرز كه بر آن وارد مىشود بر رمندگى آن از حق مىفزايد، گويا دلهايى در سينهها داريد همچون سنگ يا سختتر از آن كه با كتاب خدا هم نرم نمىشود.