جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3
لطفا منتظر باشید ...
على (عليه السلام) سوار بر استرى مىشد كه سوار شدن بر آن را خوش مىداشت و چون جنگ فرا رسيد شب را بيدار ماند و لشكرها را مرتب مىنمود و آرايش جنگى مىداد و چون صبح شد فرمود: براى من اسب بياوريد. اسبى براى او آوردند كه سياه بود و دمى پر مو داشت و با آنكه آنرا با دو ريسمان مىكشيدند هر دو دست خود را بر زمين مىكشيد و مىكوفت و همهمه و هياهويى داشت. على (عليه السلام) بر آن سوار شد و اين آيه را تلاوت كرد: «پاك و منزه است خداوندى كه اين را براى ما مسخر كرد و گرنه ما بر آن قادر نبوديم و همانا كه ما به سوى خداى خود بازگردندهايم» و سپس گفت: هيچ نيرو و توانى جز به خداى بلند مرتبه بزرگ نيست.نصر مىگويد: عمرو بن شمر، از جابر جعفى روايت مىكرد كه مىگفته است هرگاه على (عليه السلام) مىخواست براى جنگى حركت كند پيش از آنكه سوار شود نخست نام خدا را بر زبان مىآورد و مىگفت: سپاس خداى را بر نعمتها و فضل او بر ما، «منزه است خداوندى كه اين را براى ما مسخر كرد و گرنه ما بر آن قادر نبوديم، و همانا كه ما به سوى خداى خود باز گرداندهايم». آن گاه روى به قبله مىكرد و دستهاى خود را بر آسمان مىافراشت و عرضه مىداشت: بار خدايا همانا گامها به سوى تو برداشته مىشود و بدنها به زحمت و رنج مىافتد و دلها تهى مىشود و با تو راز مىگويد و دستها برافراشته و چشمها به رحمت تو دوخته مىشود «پروردگارا در نزاع ميان ما و قوم ما به حق ما را پيروز فرماى كه تو بهترين پيروزى دهندگانى».آن گاه مىگفت: در پناه بركت خدا حركت كنيد و سپس اين اذكار را مىخواند «الله اكبر، لا اله الا اللّه، الله اكبر، يا اللّه يا صمد» و عرضه مىداشت: اى پروردگار محمد ستم ستمگران را از ما كفايت فرماى. سپس چهار آيه اول سوره فاتحه را مىخواند و پس از آن بسم اللّه الرحمن الرحيم و لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم مىگفت. جابر جعفى مىگفته است: شعار على (عليه السلام) در جنگ صفين هم همين كلمات بوده است.