پاسخ و پرسش ها - شناخت از دیدگاه فطرت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شناخت از دیدگاه فطرت - نسخه متنی

م‍ح‍م‍د ح‍س‍ی‍ن‌ ب‍ه‍ش‍ت‍ی؛ گردآورنده: بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پاسخ و پرسش ها

{ يكي از حاضران } استاد ،‌ فراز يعني چه ؟

{ دكتر بهشتي }‍ يعني جمله

{ همان شخص ‌}‌ فراز اول و فراز دوم چه بود ؟ منظور از فراز را هم توضيح بدهيد

{‌دكتر بهشتي ‌}‌ فراز يعني جمله ؛ يعني يك سطر كه مطلبي اساسي را براي شما بيان مي كند

خيلي خوب ،‌ ما به همين جا اكتفا مي كنيم و جلوتر نمي رويم حال سراغ سئوالات برويم و ببينيم سئوالاتي كه رسيده چيست ؟

سئوال اولي كه رسيده اين است كه فرق شيوه فلسفي شناخت با شناخت قرآن چيست؟

خود اين شيوه اي كه ما اينك دنبال مي كنيم شيوه اي فلسفي است ولي يك فلسفه سرراست اگر فرق اين شيوه سرراست فلسفي را با شيوه هاي معمول در نظر آوريد و توجه كنيد كه اين دو شيوه چقدر با هم متفاوت است و چقدر فرق دارند آن وقت مي گويم شناخت قرآن به مقدار زيادي بر همين خط شيوه فطري و شيوه سرراست قرار گرفته ، به اضافه نقطه نظرهاي خاصي كه قرآن در شناخت مطرح كرده است در بحث شناخت از ديدگاه قرآن سعي ما بر اين بود كه كليه آياتي را كه مربوط به هر قسمت هست نقل و معني و بيان كنيم ـ و البته طولاني بود ؛ گاهي ما دو شب آيات يك مطلب را مطرح مي كرديم

{ سئوال ديگر } آيا منظور از عين همان واقعيت است ؟ يعني چيزهايي كه اتفاق مي افتد و واقع مي شود ؛ يا اين كه منظور چيزهاي قابل رؤيت است ؟

منظور از عين يعني همان واقعيت عين و واقعيت به يك معني به كار رفته ـ سئوالات خارج از درس را فعلاً‌ كنار مي گذارم ، تا بعد

{ سئوال ديگر } عده اي از فلاسفه معتقدند عينيات در اصل وجود ندارند بلكه در واقع انعكاسي از تصورات ذهني ما مي باشند و از اينجا چنين نتيجه مي گيرند كه در وجود انسان نيز شك مي كنند و دكارت در اين باره اشاره مي كند ‌ من وجود دارم، چون مي انديشم ‌ آيا چنين چيزي صحت دارد ؟

خوب ،‌ بله ؛ عده اي خيلي از اين كارها مي كنند ؛ ولي من از شما سئوال ميكنم در اين مطالبي كه من گفتم ببينيد آيا در درونتان كمترين شك و ترديدي وجود داشت؟ آيا همه‌ اين ترديدها { ي مذكور در سئوال } زيادي نبود ؟ خوب بالاخره دكارت ميگويد انديشه اما بدون من يا با من ؟ او كدام حكم را مي كند من مي انديشم ، پس هستم ؛‌ يا انديشه ، انديشه من ،‌ پس هستي من ؟ در خود اروپا ،‌ بعد از دكارت كلي حرف راه افتاد كه اين حرف دكارت تا چه حد صحيح و تا چه حد دقيق است و تا چه حد دقيق نيست و صحيح نيست مگر ما مرض داريم سراغ اين بحث ها برويم؟!‌ من سئوال مي كنم ، مي گويم ما بحث شناخت را براي چه دنبال مي كنيم ؟ براي رسيدن به چيزهاي روشن و قطعي هدف دنبال كردن بحث شناخت اين است اگر در اين فرازهايي كه عرض شد ،‌ كمترين ترديد و ابهامي هست لطف فرموده آنها را مطرح كنيد دكارت چه مي گويد ، كانت چه مي گويد ،‌ هگل چه گفته است ، قبل از آنها ارسطو چه گفته ، افلاطون چه گفته ، منطقيون قرون وسطي چه مي گفتند ، در فرانسه چه مي گفتند ، درانگليس چه مي گفتند ، سوفسطاييان در قرون اوليه قبل از ميلاد چه مي گفتند ـ اينها البته براي كلاس فلسفه در دانشكده و آكادمي و در بحثهاي آكادميك فلسفي و در دانشكده فلسفه لازم است اگر در آنجا خدمت دوستان آمديم به نحو مستوفا اين حرفها را نقل مي كنيم ولي ما در اينجا مي خواهيم يك ايدئولوژي را بشناسيم ؛ لذا بحث شناخت به عنوان بحث اولي براي ما مطرح و لازم است ما بايد مسائل مربوطه به شناخت را بدانيم ،‌ اما آيا براي هدفي كه داريم به اين حاشيه ها نيز نياز داريم ؟ خوب ، مشخص كنيد هرجا ديديد نياز داريم مي رويم ـ تا هفت ، هشت ، ده فرسخ !‌ گاهي هم در همانجا گير مي كنيم و گم مي شويم و بعد هم ديگر هيچ گاه به متن برنمي گرديم ! ولي البته اگر من در خدمت شما بودم گم نمي شويم و انشاالله به ياري خدا به متن برمي گرديم اما ببينيد آيا واقعاً‌ نيازي به اين حاشيه رفتن ها هست عرض كردم ، هرجا ديديد نياز هست چنان مي كنيم معناي نياز اين است كه در جايي از آن فرازهايي كه گفتم ، نقطه ابهام و ترديد وجود داشته باشد بگوييد نقطه ابهامش اين است ؛ در خدمتتان هستم

{ سئوال ديگر }‌بسمه تعالي رابطه بين حقيقت و واقعيت ،‌ با ذهنيت و عينيت را توضيح دهيد

اجازه بدهيد توضيح ندهم انشاالله در آينده درباره‌ حقيقت و واقعيت بحث ميكنيم اين كه حالا من بخواهم رابطه‌ حقيقت و واقعيت را با ذهنيت و عينيت شرح بدهم به بحث فعلي ما ارتباطي ندارد عرض كردم ،‌ روش من اين است كه از اين حاشيه ها نمي روم فعلاً‌ اين را به من بگوييد كه آيا مسئله‌ ذهنيت و عينيت براي شما به روشني مفهوم شد يا نه ؟ اگر در آنجا گيري هست بفرماييد آن را برطرف كنيم

{‌ سئوال ديگر }‌ پس با اين تعبيرات بهتر نيست كه بگوييم خيال ، آگاهي ذهن را تشكيل مي دهد ؟‌

نه خير خيال آگاهي ذهن را تشكيل نمي دهد بنده عرض كردم كه وقتي شما چشم باز مي كنيد و آن منظره آب و سبزه و گل و درخت را در پارك شهر مي بينيد خيال است ؟ نه آنجا يك آگاهي است پس نه تنها بهتر نيست ،‌ بلكه اصلاً‌ درست نيست

{ سئوال ديگر } استاد شهيد مطهري ،‌ شناخت را انعكاس عيني جهان در ذهن تعريف مي كند آيا با گفته شما تضاد ندارد ؟ آيا مثال ديدن يك منظره همين تعريف را شامل نمي شود ؟

خوب ، اگر مرحوم استاد مطهري الان بودند شما مي توانستيد ازايشان سئوال كنيد شما كه نوشته ايد شناخت ، انعكاس عيني جهان در ذهن است ،‌ لطف بفرماييد اول ذهن را براي من تعريف كنيد ؛‌ ـ براي اين كه قبل از اين بايد ذهن را تعريف كرد حالا اگر مي شد ايشان ذهن را بدون شناخت براي شما تعريف كنند ،‌ اين سئوال شما وارد بود ولي اگر كسي نمي توانست ذهن را قبل از شناخت و قبل از اين كه انسان آگاهي و شناخت را بداند تعريف بكند ،‌ آن وقت معلوم مي شود كه نه ، انسان قبل از اين كه اصلاً‌ اين تعريف را بفهمد شناخت را شناخته است ما ، در اين مسائل بديهي مي گوييم تعريفها تعريف نيستند ، بلكه يك جور اشاره اند ؛‌ مثل اين كه من گفتم نوعي رابطه ميان من و محيط است كه اين نوع رابطه براي من شناخته شده است و آن را از انواع ديگر رابطه به آساني باز مي شناسم ـ و باز در همين جمله هم كلمه‌ شناخت را به كار بردم مسائل بديهي را اصولاً‌ نمي شود تعريف كرد وقتي ميخواهيد آنها را تعريف كنيد ،‌ تعقيد مي كنيد ؛ يعني گره مي زنيد و مشكلترش مي كنيد بهتر است انسان مسائل بديهي را با همان بداهتشان بگذارد همان طور كه وجود و هستي براي ما قابل تعريف نيست ،‌ بلكه قابل يافتن است و تعريفهايي كه به كار مي برند اشاره است و واقعاً‌ تعريف نيست مثلاً‌ مي گويند آقا ،‌ خورشيد را به من معرفي كن پاسخ مي دهيم اين خورشيد ؛ نگاه كن !‌ اين بهترين معرفي است من اشاره مي كنم ؛‌ شما به خورشيد نگاه مي كنيد و مي فهميد حالا اگر كسي اصلاً‌ خورشيد را نديده باشد ،‌ شما هزار جمله پشت سرهم بكنيد تا خورشيد را براي او تعريف كنيد ،‌ فكر نمي كنم كه بتواند خورشيد را بيابد

{ يكي از حضار } آنچه در اينجا به مرحوم شهيد مطهري نسبت داده شد سخني است كه ايشان در تعريف شناخت از نظر ماركسيست ها گفته اند ماركسيستها معتقدند شناخت يعني انعكاس عين در ذهن آقاي مطهري هم همين را نقل كرده و سپس نقد مي كنند و مي گويند اين ‌ بخشي ‌ از واقعيت است از دوستان خواهش مي كنيم اگر قولي از كسي نقل مي كنند دقت كنند و مطالب را درست نقل كنند

{ دكتر بهشتي ‌}‌ بسيار خوب ، تذكر بسيار بجايي است

{ سئوال ديگر } تجربه نشان داده است كساني كه با مردم كار مي كنند و بيشتر در بين مردم حضور پيدا مي كنند در كار خود موفقترند ، و اين بر شما نيز ثابت شد حال با توجه به اين مسئله چطور در ماه رمضان از انجام اين عمل خودداري كرده و فقط پنج روز برنامه به اين ماه با عظمت اختصاص داده است ؟‌ در صورتي كه شخصيت هاي ديگر اكثراً‌ حداقل بيست روز از وقت خود را اختصاص به اين امر ، داده اند ، ـ كه آنها نيز مانند شما گرفتاريهاي فراوان در امور مملكتي دارند لطفاً‌ در صورت امكان وقت بيشتري را به اين امر مهم اختصاص دهيد

{ دكتر بهشتي } خوب ، به شما عرض مي كنم كه متأسفانه نگذاشتند و تا حالا شده هفت ، هشت ، ده روز به هر حال گفتيم ديگر بس است ، تا من به كارهاي ديگر هم برسم خوب اجازه بدهيد اين سئوال باز متفرقه بود دوستان {‌ ناظر بر جلسه }‌ بايد دقت مي كردند كه

{ سئوال ديگر } آيا سئوال معروفي كه ‌ ماده بر شعور مقدم است ، يا شعور بر ماده ‌ مترادف است با اين سئوال كه آيا عين بر ذهن مقدم است يا ذهن بر عين ؟‌

{‌دكتر بهشتي } نه ،‌ اينها دو سئوال مختلف است البته بي ارتباط به هم نيست ،‌ ولي دو سئوال مختلف است در صورت درستي اين تطبيق ،‌ طبق نظريه ملاصدرا ، شعور نتيجه تكامل جوهري ماده است و ذهن زاييده‌ حركت جوهري عيني است حالا ما كلي وقت داريم تا به آنجا برسيم فعلاً‌ قرار شد سئوالها حتماً‌ در رابطه با مطالب بحثمان باشد لطف بفرماييد در سئوالات اين طرف و آن طرف نرويد ؛‌ براي اين كه گيج مي شويم باز هم تكرار مي كنم ، هركس درباره‌ مطالبي كه در زمينه‌ شناخت عرض كردم كمترين نقطه ابهام و ترديد و تزلزل برايش مانده ، آن نقطه ابهام و ترديد و تزلزل را مطرح كند ، نه مسائل ديگر را

{ يكي از حضار } مرز بين من و محيط

{ دكتر بهشتي }‌ اتفاقاً‌ ما اينجا درصدد مرزبندي نيستيم ؛‌ ولي بالاخره بفرماييد اين ‌من‌ كه شما مي گوييد نسبت به جزيره استراليا {‌ چه حالتي دارد ؟ }‌ اين جزيره استراليا شماييد و جزو ‌من‌ شماست يا نه ؟

{ همان شخص } نه !‌

{ دكتر بهشتي } نيستيد اين هم كه هنگام صحبت مي گوييد من ‌ و ميگوييد اين حرف تو عين حرف ‌ من ‌ است ، معنايش اين است كه به راحتي ‌ من ‌ و ‌ تو ‌ را در مقابل هم قرار مي دهيد و از يكديگر باز مي شناسيد فعلاً‌ همين مقدار بحث از ‌ من ‌ كافي است ديگر لزومي ندارد سراغ دو من و سه من و چهار من و ده من برويم !‌

باز هم تكرار مي كنم ،‌ روش ما در اين بحث اين است كه بر آن ساده ترين و روشن ترين دريافتهاي بشري تكيه مي كنيم و جلو مي رويم و سراغ اين تفاصيل در جايي كه لازم نيست نمي رويم وقتي مي گوييم اين آب يخ است ، { پرسش از اين كه } آيا احساس يخ بودن آب يك شناخت است يا ذهن است و از كجا به دست آمده {‌ پاسخ روشني دارد } آب استخري را چنان سرد مي كنيم تا يخ شود و نتوان آن را تحمل كرد آن گاه از شما خواهش مي كنيم يا با لباس يا بي لباس در آب بپريد تا ببينيد ذهن است يا عين است و يا هم ذهن است هم عين است !‌

{‌ يكي از حضار } بالاخره ذهن و عين كدام مقدم اند ؟

{ دكتر بهشتي } ما بحثي در مقدم و مؤخر نداشتيم ما گفتيم ذهني داريم و عيني داريم كه در يكديگر اثر متقابل دارند بحثهايي را كه مطرح نيست در اينجا مطرح نكنيم انشاالله اينها در جاي خودش مطرح خواهد شد فعلاً‌ بهتر است روان روشنمان را با اين ابرها تيره و تار نكنيم

{ سئوال ديگري ‌} آيا شناخت امكان دارد ؟

{ دكتر بهشتي }‌ بله ! قبلاً‌ عرض كردم كه ما خيلي از مسائل را در اينجا پشت سر گذاشتيم يكي از آن مسائل همين امكان شناخت بود وقتي شناخت روي مي دهد ،‌ خود به خود امكان هم دارد از شما مي پرسم ، بالاخره شناخت براي شما روي داد يا نه ؟ اگر روي داد پس حتماً‌ امكان نيز دارد بنده عرض كردم مقدار زيادي از مباحثي را كه معمولاً‌ در مبحث شناخت مطرح مي شود پشت سر گذاشتيم يكي از مباحث همين بحث امكان شناخت است با اين بحث ديگر طرح ايده آليسم و انواع آن و اين كه ايده آليست ها چند گونه هستند يك گونه از آنها اصلاً‌ معتقد به امكان شناخت براي انسان نيستند و يك عده معتقدند انسان اصلاً توانايي شناخت ندارد ـ نه اين كه توانايي دارد اما عملاً‌ ممكن نيست يك عده كه مي گويند انسان توانايي شناخت دارد و شناخت هم ممكن است و امكان دارد ، ولي باز شناختن درست از نادرست براي انسان ممكن نيست ، و از اين قبيل بحثها همه اينها را پشت سر گذاشتيم ؛ چون گفتيم ما به روشني در مي يابيم كه چيزهايي را مي شناسيم و چيزهايي را نمي شناسيم و برخي از اين آگاهيها و ذهنيات ما واقع نمايي دارند و برخي واقع نمايي ندارند و همه اينها براي ما كاملاً روشن است ـ عين اين چراغ كه اينجاست اما اين كه محك واقع نما بودن يا نبودن چيست ، همان فراز نهم بود كه گفتيد مطرح نكنم بعداً به آن هم مي رسيم

{ سئوال ديگر } آيا عين و ذهن در عرض هم مطرح مي شوند يا يكي بر ديگري ارجحيت دارد ؟

{ دكتر بهشتي } اينها در حال حاضر مطرح نيست فعلاً مي گوييم هر دو وجود دارند

{ سئوال ديگر } آيا منظور شما از عينيت ذهن از لحاظ وجودي است ؟

{‌دكتر بهشتي } بله منظور از لحاظ وجودي است يعني يك وجود خارجي است ،‌ يك عينيت است

{ سئوال } در مورد بديهيات مقداري توضيح دهيد آيا منظور اين است كه اين آگاهيها اكتسابي از محيط و روابط نيستند ؟

{ دكتر بهشتي }‍ نه ؛ منظور ما اين است كه احتياجي به تجزيه و تحليل واستدلال ندارند چيزهايي را كه دريافت و فهم و قبول آنها براي ما احتياجي به تجزيه و تحليل و استدلال نداشته باشد مي گوييم براي ما بديهي است ؛ روشن است

{ سئوال } وقتي مي گوييم ذهن بخشي از عين است ، آيا مي توانيم بگوييم عين نيز بخشي از ذهن است ؟

{‌دكتر بهشتي ‌}‌ ‌ عين بخشي از ذهن است يعني خارج از ذهن عينيتي وجود ندارد ؟‌ منظورتان اين است ؟ گفتيم مي فهميم كه خارج از ذهن ما عينيتي وجود دارد گفتيم اين امر را به روشني مي فهميم

{ يكي از حاضران }‌ گفتيد كه تفاوتي جزئي بين ذهن و عين وجود دارد

{‌دكتر بهشتي }‌ نه ؛ من عرض كردم تفاوتي جزئي بين ‌ مثال ‌ روز به معني شبانه روز و روز در مقابل شب ، با مثال ‌ عين به معناي وسيعش كه شامل ذهن مي شود و عين به معناي محدودش كه مقابل ذهن است وجود دارد دو مثال را گفتم با هم كمي فرق دارند والا ذهن و عين خيلي با هم فرق دارند

{‌سئوال ‌}‌ بين حقيقت و واقعيت چه فرقي است ؟

{‌دكتر بهشتي } گفتم اين باشد براي آينده

{ سئوال } كتابي را معرفي بفرماييد

{ دكتر بهشتي }‌ اين مربوط به سئوال امروزمان نيست

{‌سئوال } رابطه ذهن و عين از لحاظ عموم و خصوص چيست ،‌ مطلق يا من وجه يا رابطه ديگري است ؟

{‌دكتر بهشتي } ما فعلاً‌ مي گوييم رابطه دارند ، اجازه دهيد فعلاً‌ اين اصطلاحاتي را كه به درد نمي خورد مطرح نكنيم اجمالاً‌ مي گوييم رابطه دارند

{‌سئوال } گاه اتفاق مي افتد كه ما چيزي را در ذهن خود خيال مي كنيم نظير همان ترس از آدم پشت ديوار ولي حد اعلاي انتظارمان اين است كه به ما واقعيت درنيايد

{ دكتر بهشتي }‌ نه ؛‌ نمي خواهيم بگوييم كه انتظار ما از علم اين است كه به واقعيت درآيد گفتيم انتظار ما از علم اين است كه واقع نما باشد اينها دو مسئله اند ما مي خواهيم ذهن به ما دروغ نگويد انتظار ما معمولاً‌ اين است كه ذهن به عنوان يك ادراك به ما راست بگويد اين غير از آرزو و اين حرفهاست

{‌سئوال } با توجه به اين كه وسائل تحصيل ذهنيات حواس هستند و علم ثابت كرده كه حواس اشتباه فراوان دارند ،‌ آيا اشتباه دستگاههاي حسي نمي تواند موجب غلط بودن ذهنيات باشد ؟

{‌دكتر بهشتي }‌ همين طور است اين نكته را عرض كرديم اما صد در صد ! نه ديديم براي ما قطعي است كه برخي از ذهنيات ما واقع نما هستند

{ سئوال } اگر ذهن و عين در يكديگر تأثير متقابل دارند ، پس چرا عينيات را چيزهايي كه برايمان مشخص نگرديده در ذهن ما نقش مي كند و براي ما قطعي ميشود؟

{ دكتر بهشتي } ما نگفتيم كه هميشه ذهن بازتاب عين است گفتيم ذهن و عين اجمالاً‌ و كم و بيش در يكديگر تأثير متقابل دارند

{ سئوال } آيا اين كه انتظار ما از ذهن اين است كه واقعيتي را به ما نشان دهد ، در مورد اولين شناخت ما هم صدق مي كند ؟

{‌دكتر بهشتي } گاهي ممكن است اولين شناخت ما بدون توجه به خود شناخت صورت گرفته باشد ؛ ولي به محض اين كه متوجه شناخت مي شويم انتظار داريم كه به ما عينيت و واقع را نشان بدهد

{ سئوال ‌} آيا عين را واقعيت به طور اعم مي دانيد ؟‌ مرز تفكيك عين و ذهن از نظر واقعيت چيست ؟

{‌دكتر بهشتي } مرز تفكيك همان است كه بيان كرديم گفتيم عيني داريم كه به ذهن نيامده ، و ذهنيتي داريم كه به عينيت نپيوسته

{ سئوال } آيا هر امر ذهني اثري در عين دارد يا عكس آن

{ دكتر بهشتي } نه ؛ ‌عرض كردم ‌ هر ‌ نيست ـ خوب بسياري از سئوالات تكراري است از دوستان خواهش مي كنم كه به برنامه سئوالات يك ساماني بدهيد بهتر است كه سئوالات را جمع آوري و منظم كنيد و سئوالات هر مطلبي را با هم مقايسه كنيد تا بتوانيم با يك شكل بهتر و نظم بهتري جواب بدهيم انشاالله

/ 58