ذهن بخشي از عين است - شناخت از دیدگاه فطرت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شناخت از دیدگاه فطرت - نسخه متنی

م‍ح‍م‍د ح‍س‍ی‍ن‌ ب‍ه‍ش‍ت‍ی؛ گردآورنده: بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ذهن بخشي از عين است

فراز پنجم ‌ ذهن و عين معمولاً‌ در مقابل يكديگر به كار مي روند ؛‌ ولي با دقت بيشتر بايد گفت ذهن خود بخشي است از عين ذهن خودش واقعيت دارد همان طور كه مثال زدم ، در آن حالتي كه يك نفر در شب تاريك ، تك و تنها از كنار يك ديوار عبور مي كند و فكر و خيال مي كند كه نكند پشت اين ديوار دشمني سر راهش كمين كرده باشد و اين خيال در او قوت مي گيرد و جيغ و داد و فرياد مي زند كه به دادم برسيد ؛‌ اين خيال يك امر ذهني است ؛ امري ذهني كه مابازاي عيني ندارد ، يعني واقعاً‌ دشمني پشت ديوار كمين نكرده است ولي خود اين خيال يك واقعيت عيني است او واقعاً‌ اين طور خيال كرد كه پشت اين ديوار دشمن است ؛ به همين دليل هم جيغ زد اگر خيال نكرده بود جيغ نمي زد و خيال كرد و ترسيد و بعد هم جيغ زد همه‌ اينها واقعيت عيني است ‌ هم خيال كردنش ،‌ هم ترسيدنش و هم جيغ زدنش آيا شما ميتوانيد بگوييد جيع زدنش واقعيت عيني است ، اما ترسيدنش نه ؟ كسي از شما باور مي كند ؟‌ مي توانيد بگوييد ترسيدنش واقعيت عيني است ،‌ اما خيال كردنش نه ؟ نه يعني چه ؟ يعني واقعاً خيال نكرد ؟‌چنين نيست او واقعاً خيال كرد

خوب دقت كنيد كه به اين ترتيب وقتي ذهن و عين را در مقابل هم به كار مي بريد ،‌ مبادا يك داوري غلط در ما به وجود بياورد كه ذهن چيزي است صددرصد جدا از عين نه ؛ ذهن بخشي از عين است ؛ بخشي از واقعيت است كه وقتي آن را با بخشهاي ديگر واقعيت مقايسه مي كنيم آن وقت به اين مي گوييم ذهن و به آنها ميگوييم عين اين معمول است معمول است كه ما گاهي كلمه اي را در معنايي به كار ميبريم، بعد مي آييم اين كلمه را در بخش خاصي از آن معني مجدداً‌ به كار ميبريم مثلاً‌ ميپرسيم فلاني ،‌ مشهد بودي ؟ مي گويد ،‌ بله چند روز ؟ ـ جاي شما خالي ،‌ هفت روز يعني چه هفت روز ؟‌ يعني هفت صبح تا شب ، يا هفت شبانه روز ؟ معمولاً وقتي مي گوييم هفت روز چه معنايي را در نظر داريم ؟‌ يعني هفت تا بيست و چهار ساعت پس در اينجا روز را در معني بيست و چهار ساعت ‌شب و روز به كار برديم يا مثلاً‌ كسي مي گويد من روزها اينجا هستم ؛‌ يعني مثلاً شب ها از تهران بيرون مي روم ـ‌ مثلاً‌ به اطراف در اينجا روز در چه معني به كار مي رود ؟ شنونده مي فهمد منظور روز در مقابل شب است پس روز را يك بار طوري به كار مي بريم كه شب و روز هر دو را شامل مي شود و يك بار طوري به كار مي بريم كه مقابل شب قرار مي گيرد در يك معني مقابل ذهن است ـ و اين نكته خيلي دقيق است اين نكته در بحث شناخت ، و حتي در بخش هستي و در فهم وجود نكته دقيقي است

نكته ظريفي را نيز يادآوري كنم كه در مقايسه اين دو مثال ‌ ذهن و عين ، روز و شب يك تفاوت جزئي وجود دارد كه اگر آنها كه خيلي مو را از ماست مي كشند خواستند در اينجا بگويند اينها با هم فرق دارند بايد به ايشان گفت اين فرق مهم نيست ؛ آنچه مهم است اين مقايسه اي است كه براي نزديك كردن فهم مطلب گفتيم

/ 58