5ـ فهميديم كه در اين ادراك و شناخت و آگاهي ، گاهي اين تصويرهاي ذهني واسطه و وسيله و طريق آگاه شدن بر عين هستند ؛ و گاهي آگاهيهايي داريم كه در كسب آنها پاي اين واسطه در ميان نيست ؛ يعني تصوير ذهني ، واسطه كسب آن آگاهي نيست ؛ مثل آگاهيي كه از ذهن خود داريم شما الان كه دقت بكنيد مي بينيد مشغول انديشيدن هستيد اين را بدون واسطه و بدون اين كه يك تصوير ذهني ميان شما و آن ادراك واسطه بشود درك مي كنيد آنجا كه ذهن مي تواند چيزي را بدون وساطت يك تصوير ذهني بشناسد و درك كند ، مي گوييم علم حضوري است آنجا كه ذهن با واسطه و وساطت يك تصوير ذهني چيزي را درك مي كند ، مي گوييم علم حصولي ؛ يعني علمي كه از طريق حاصل شدن يك تصوير در ذهن به دست مي آيد ؛ يا علمي كه حاصل پادرمياني يك تصوير ذهني است ـ هر دو تعبير درست است 6ـ فهميديم كه ذهن ما در اين رابطه شناختي كه برقرار مي كند گاهي درست حركت و عمل مي كند و واقعيت را درست درك مي كند و گاهي نيز اشتباه و خطا ميكند و مي لغزد ما در هيچ يك از اين دو امر ترديد نداريم هم در درستي و صحت قسمتي از ادراكاتمان و هم در نادرستي و خطاي قسمتي از ادراكاتمان 7 ـ مهم اين است كه بدانيم چگونه عمل كنيم تا جلوي اين خطاها گرفته شود براي اين كه بتوانيم جلوي اين خطاها را بگيريم ، كوشش كرديم اول بفهميم خطا در كجاست ـ شناخت لغزشگاه اينها كارهايي بود كه تا كنون انجام داده ايم