انديشه‌ تحليل گر و بيرون آمدن از شك - شناخت از دیدگاه فطرت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شناخت از دیدگاه فطرت - نسخه متنی

م‍ح‍م‍د ح‍س‍ی‍ن‌ ب‍ه‍ش‍ت‍ی؛ گردآورنده: بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انديشه‌ تحليل گر و بيرون آمدن از شك

نكته اي ديگر در رابطه با بازآزمايي درستي يا نادرستي اين استنتاج باقي مي ماند انديشه ،‌ تجزيه ،‌ تحليل ،‌ تركيب ، جمع بندي و استنتاج مي كند ، ولي در استنتاج خود شك مي كند ذهن براي اطمينان پيدا كردن به درستي اين استنتاج به تجربه هاي گوناگون از ابعاد گوناگون متوسل مي شود ؛ ولي در هر يك از آن تجربه ها باز ذهن تحليل گر و خلاق انسان و انديشه خلاق و مبتكر انسان است كه با استفاده از حس راههاي جنبي بازآزمايي نتيجه اي را كه انديشه تحليل گر در نوبت اول به دست آورده، دنبال مي كند مثال بشر مي ديد كه خورشيد هنگام صبح از يك سوي زمين حركت مي كند و بالا مي آيد و در طرف ديگر زمين فرود مي رود ،‌چشم بشر تغيير جا و موضوع خورشيد را نسبت به خودش در ساعات مختلف روز مي ديد دريافت حسي او اين بود كه وضع و محاذات خورشيد با او و با آن نقطه اي كه ناظر در آن زندگي مي كند ،‌ در ساعات مختلف روز فرق مي كند اين دريافت حسي بود و حس هم در اينجا هيچ اشتباه نكرده بود واقعاً‌ وضع و محاذات خورشيد با من و نقطه زندگي من از صبح تا شام فرق مي كند هيچ ترديدي در اين نيست حالا هم همين را مي گوييم هيچ خطايي در اين مسئله نبوده است ذهن و انديشه اين بشر اين دريافت حسي را تفسير كرد و گفت خورشيد در فضا از سمت مشرق به سمت مغرب حركت مي كند اين تفسيري بود كه انديشه و ذهن بشر بر اين دريافت صحيح حسي زد آيا اين تفسير صحيح است غلط؟ در ابتدا به نظر مي رسيد كه اين تفسير صحيح است ؛ تا اين كه به مسئله كسوف و گرفتگي خورشيد برخورد كرد از سوي ديگر حركت ماه را هم در فضا ديد او ديد ماه نيز در فضا از نظر وضع و محاذات ، وضع متغيري با او دارد يعني ديد كه ماه نيز در ساعات مختلف ، در حركت از سمت مشرق به مغرب ، وضع و محاذات مختلفي با او و نقطه اي كه در آن زندگي مي كند دارد و داراي تغيير مكاني است بنابراين ، گفت ماه هم از مشرق به مغرب حركت ميكند اما با كسوف گرفتن خورشيد و خسوف گرفتن ماه برخورد كرد

اين بشر در مطالعات پيشرفته اش فكر مي كرد افلاكي وجود دارند كه به دور زمين مي گردند و خورشيد و ماه هر يك در يكي از اين فلكها ميخكوب شده اند و اين فلكها به كمك فلك بزرگ فلك اطلس ، فلك نهم ، فلك بي ستاره يك حركت شبانه روزي به دور زمين دارند ، ولي در داخل خودشان نيز داراي حركت هستند تصور آنها اين بود كه همه افلاك به دور زمين مي گردند آنها چنين مي انديشيدند كه افلاك به سان توپهايي با اندازه هاي مختلف هستند كه يكي در درون ديگري جاي دارد بزرگترين توپ همان فلك الافلاك فلك نهم بود كه هشت فلك ديگر را در خود جاي مي داد حركت فلك الافلاك باعث مي شد كه اين هشت فلك ديگر نيز حركت كنند حركت آنها بر حول محور كوچكترين گوي بود كه در مركز قرار داشت زمين اين حركت در هر بيست و چهار ساعت يك بار به شكل دايره اي كامل تكرار مي شد براساس همين فرضيه خسوف و كسوف نيز پيش بيني مي شد در تصور آنان كسوف ناشي از حائل شدن ماه ميان خورشيد و زمين بود اين تصور امروز نيز مورد قبول است هنگامي كه در آن حركت داخلي ، ماه مقابل خورشيد قرار مي گيرد ،‌ ما نور خورشيد را كامل نمي بينيم و مي گوييم خورشيد گرفت و كسوف رخ داد اين بشر براساس اين مشاهدات و آن نظريه ، آمد كسوف را محاسبه و پيش بيني كرد در هزار و سيصد يا هزار و پانصد سال قبل نيز مي توانستند كسوف را دقيقاً‌ پيش بيني كنند و ميزان دقت اين محاسبه با ميزان دقت امروز اندكي فرق داشت روي همين محاسبه و فرضيه پيش بيني مي كرد كه سه سال يا ده سال ديگر ،‌ در تهران در فلان روز در فلان ساعت در فلان دقيقه ، خورشيد به اين مقدار مي گيرد آن بشر يك بار به چنين تجربه و پيش بينيي دست زد و درستي آن را آزمود مثلاً‌ محاسبه كرد كه سه سال ديگر در تهران ، در روز بيست و هشت تير ماه ، ساعت چهار و سي و سه دقيقه بعد از ظهر ، كسوف رخ مي دهد و مقدار يك پنجم سطح خورشيد گرفته خواهد شد سه سال گذشت ؛ ديد اين پيش بيني درست از آب درآمد به اين ترتيب ، دانستن خودش را با اين پيش بيني آزمود ؛ تجربه كرد ؛ بازآزمايي كرد تجربه نيز پيش بيني او را تأييد كرد و معلوم شد كه درست پيش بيني كرده است از درستي اين تجربه و پيش بيني خواست درستي آن تفسيري را كه بر دريافت حس خودش زده بود ‌ كه خورشيد از مشرق به مغرب حركت مي كند و ماه هم از مشرق به سمت مغرب حركت مي كند ،‌ و اين حركت ناشي از حركت كلي فلك اطلس ، يعني آن فلك بي ستاره نهم ، به دور زمين است كه در هر شبانه روز يك بار صورت مي گيرد نتيجه بگيرد و به صورت يك تجربه تأييد كننده براي آن تفسير با آن برخورد كند ؛ نتيجه گيري و استنتاج و تجزيه و تحليل و تركيب و جمع بندي و استنتاج انديشه تحليل گرش را درست قلمداد كند و بگويد اين دليلي است بر درستي كار ذهن من پس مطمئن تر شد مطمئن تر شد كه مطلب همين طور است و زمين ثابت است و خورشيد و ماه در فلكي ميخ كوب اند ؛ اين فلكها روي هم حركت مي كنند ، وليكن همه آنها تا فلك ثوابت ، كه فلك هشتم است در داخل يك فلك بزرگتر بي ستاره فلك نهم يا فلك الافلاك ‌ قرار دادند و اين فلك الافلاك در هر بيست و چهار ساعت يك بار بر مركز خودش كه زمين است حركت مي كند و زمين در نقطه مركزي فلك الافلاك قرار دارد خواست درست از آب درآمدن آن پيش بيني، يعني يك نوع تجربه را ،‌ دليل صحت تفسيرش بر اين همه دريافتهاي حسي قرار بدهد ولي آيا واقعاً‌ درست بود ؟ درست نبود باز هم اشتباه مي كرد چگونه به اين اشتباه پي برد ؟ جلو رفت و جلو رفت و جلو رفت ؛ تجارب جديدي كه در تاريخ فضا شناسي خوانده ايد ‌ تجربه پاندولي و تجربه هاي ديگر باعث شد كه او در درستي تجربه اش شك كند تا آنجا جلو رفت كه فهميد اين تفسير كه بر دريافت حسي اش مي كرده ، از بيخ اشتباه بوده است آنچه در هر شبانه روز يك بار حركت مي كند ، كل جهان به دور زمين نيست زمين هر بيست و چهار ساعت يك بار به دور خودش ، حركت مي كند ، آن هم از مغرب به مشرق حركت زمين از مغرب است به مشرق پس جهت حركت از مشرق به مغرب نيست بلكه از مغرب به مشرق است آنچه حركت مي كند ، فلك الافلاك و خورشيد و ماه نيست ؛ بلكه زمين است اما دقت كنيد كه بر اساس تفسير جديد ، آيا تجربه قبلي او ، پيش بيني و محاسبات قبلي و عملي او در مورد پيش بيني كردن زمان و مكان گرفتن خورشيد و كسوف اشتباه از آب درآمد يا همچنان درست است ؟ درست است ؛ براي اين كه او تجربه كرده بود و واقعاً هم در همان ساعت معين در آن جاي معين خورشيد گرفت بنابراين باز مي بينيد كه پيش بيني و محاسبه درست است ؛ فقط آن چيزي كه خطاست جهت محاسبه است در آنجا حركت را از كل جهان به دور زمين مي دانست و در اينجا حركت را از زمين مي داند به دور خودش نتيجه اين كه اين پيش بيني كه در فلان ساعت معين ، در فلان مكان معين ، در فلان روز ، ماه ميان زمين و خورشيد حائل مي شود ، درست بوده است اين محاسبه درست بوده است اين استنتاج انديشه تحليل گر درست بود و خطا از آب در نيامده است آنچه خطا از آب درآمده ، فقط همان تفسيراوليه است ، و براساس همان تفسير اوليه گوشه اي از بيان محاسبه مربوط به كسوف اشتباه بود همان گوشه اي كه مربوط بود به تخيل اين كه زمين ثابت است و ماه ميان زمين ثابت و خورشيد متحركت حائل مي شود حالا فهميد كه نه ، ماه ميان زمين متحرك و خورشيد ثابت ‌ثابت در مقايسه با زمين ، والا خورشيد هم حركت دارد ‌ ، حائل شده است

اينها همه نشان مي دهد آنچه ما بايد در روش تجربي به كار بيندازيم انديشه تحليل گر است ابزار و كمك كار انديشه تحليل گر در روش تجربي ،‌ حس است مبادا كسي خيال كند ما در روش حسي و تجربي داريم واقعاً‌ معجزه حس را نشان ميدهيم اينطور نيست ما معجزه كارايي و معجزه ذهن و انديشه تحليل گر را نشان ميدهيم كه مي تواند حس را در استخدام خود درآورد پس همه توانها مربوط به انديشه تحليل گر است در عين حال ، يادمان نرود كه ما در مباحث و در ادراكات حسي ، در اين بخش از ادراكاتمان ، روي روش تجربي تكيه مي كنيم هيچ كس خيال نكند كه روش تجربي و تكيه روي آن مال فرانسيس بيكن است اينطور نيست خيال نكند كه در طي اين پنج قرن اخير است كه روي روش تجربي تكيه شده هيچ اينجور نيست همه‌كساني كه با تاريخ علم و انديشه بشري آشنا هستند ، مي دانند كه ارسطو روي روش تجربي در بخشهاي تجربي تكيه داشته ؛ ابن سينا روي روش تجربي در بخشهاي مربوط به مشاهدات و مطالعات عيني حسي تكيه داشته و اين امر مخصوص آقاي فرانسيس بيكن نيست اين خود داستاني جداگانه دارد كه بيكن روي چه چيزهايي تكيه كرده ؛ والا اساس روش تجربي چيزي است كه در كار ارسطو و امثال ارسطو و در كار بسياري از متفكران جهان وجود داشته است

/ 58