يك جا كه همين مسئله را مطرح مي كردم ، يك ماترياليست موشكاف گفت اين حرف صحيحي نيست كه شما مي زنيد و مي گوييد قوانين ثابت ؛ زيرا قانون كه خودش واقعيت ندارد قانون عبارت است از يك امر ذهني كه ما از پيوندهاي متغير مشابه يكديگر استنتاج مي كنيم مثلاً ، وقتي شما مي گوييد از تركيب دو اتم ئيدروژن با يك اتم اكسيژن دائماً آب درست مي شود ، بايد توجه كنيد كه هر تركيبي غير از تركيب ديگر است يعني اين دو تا ئيدروژن با اين يك اكسيژن تركيب مي شود و اين آب به وجود مي آيد دو مرتبه ، آن دو اتم ئيدروژن با آن يك اتم اكسيژن تركيب مي شوند آن آب دوم به وجود مي آيد بار سوم ، آن دو اتم ئيدروژن با آن يك اتم اكسيژن تركيب مي شوند آب سوم به وجود مي آيد بنابراين شما مي آييد اينها را با يكديگر مقايسه مي كنيد آنگاه يك قانون استنتاج مي كنيد و مي گوييد همواره از تركيب دو اتم ئيدروژن با يك اتم اكسيژن آب به وجود مي آيد اين قانون خودش واقعيت خارجي ندارد آنچه واقعيت خارجي دارد اين ئيدروژنها و اين اكسيژنهاست و اينها گوناگون اند و متغيرند و يكي نيستند ؛ بلكه متغيرند پس ، قوانين ثابت حاكم بر طبيعت واقعيتهاي عيني نيستند پس چه هستند ؟ ذهني اند ـ يعني موهوم اند ؟ عجب ! يعني مي خواهيد بگوييد كه بر اين عالم طبيعت يك مشت موهومات حكومت مي كند ؟! حرف ما با شما اين است كه همين عالم طبيعت كه شما مي گوييد ، صرفاً اين متغيرها نيست اين متغيرها در رابطه با يك مشت ثابتها ، عالم طبيعت است وگرنه ، اگر شما گفتيد قوانين حاكم بر طبيعت متغير ثابت اند ، ولي اين قوانين ثابت ، امور استنتاجي ذهني هستند ، اين استنتاج را معني كنيد يعني مي خواهيد بگوييد ذهن موهوم پروري و خيال پردازي كرده ؟ يا مي خواهيد بگوييد ذهن چيزي را كشف كرده ؟ اين همه مي گوييد ما در علوم دنبال كشف قوانين علمي هستيم ، يعني كشف يك مشت امور ذهني خيالي فرضي ، يا امور واقعي ؟ كداميك ؟ اينطور كه شما مي گوييد ، همه علوم دنبال يك امور فرضي موهوم هستند نه جانم ! معلوم مي شود قوانين علمي كلي حاكم بر طبيعت واقعيت عيني دارند ، اما واقعيت عيني آنها وراي اين واقعيت عيني است كه دو اتم ئيدروژن و يك اتم اكسيژن مي دهد آب اول ؛ دو مرتبه ، دو اتم ئيدروژن و يك اتم اكسيژن مي دهد آب دوم اين مصاديق تحت سلطه آن قانون علمي قرار دارند و او بر اينها حكومت مي كند اين مسئله براي شما مهم است كه بدانيد يك ماترياليست ، بخواهد يا نخواهد ، به يك سلسله واقعيتهاي عيني ثابت معتقد است ؛ ولو درجه واقعيت عيني داشتن اينها از قبيل رابطه و نسبت ثابت دو قطار باشد كه روي دو ريل با سرعت مساوي حركت كنند مثال از اين طبيعي تر و فيزيكي تر نمي توانيم بزنيم وقتي دو قطار ، روي دو ريل با سرعت دقيقاً مساوي حركت كنند ، مي گوييد هميشه اين واگن مقابل آن واگن قرار دارد يعني مقابل بودن اين واگن و آن واگن براي مدت دو ساعت ، سه ساعت ، چهار ساعت ، يك واقعيت عيني ثابت است ؛ ولو اين واقعيت عيني ثابت نتيجه يك واقعيت عيني متحرك باشد ـ يعني اين كه آن دو قطار با سرعت مساوي حركت ميكنند براي من نتيجه دارد بالاخره مي خواهم ببينم اگر دو قطار با سرعت نامساوي حركت كنند، آيا كساني كه در اين واگن نشسته اند ، مي توانند هميشه آدمهايي را كه در آن واگن نشسته اند ، ببينند ؟ خير اما اگر اينها با سرعت مساوي حركت كنند ، كساني كه در اين واگن هستند هميشه مي توانند آنها را كه در آن واگن هستند ، ببينند توانايي ديدن مسافران اين واگن نسبت به مسافران آن واگن امري واقعي است يا امري موهوم ؟ امري واقعي است اين نتيجه يك رابطه ثابت ميان دو امر متغير است دو واگني كه در حال حركت هستند ؛ يعني متغيرند تا اين دو قطار براي چند ساعت يك رابطه ثابت نداشته باشند ، اين مطلب كه ساكنان و مسافران واگن الف ، همواره قادرند مسافران واگن ب را ببينند ، تحقق پيدا نمي كند ، پس معلوم مي شود كه اينقدر هم كه به ما مي گويند متغير ، متغير ، متغير ، در ميان اين متغيرها خيلي امور ثابت پيدا مي شود آگاهي بر اين ثابتها ، در زندگي انسان نقش دارد پس موضوع شناخت گاهي تغيير و يك امر متغير است ، و گاهي امر ثابت اما مسئله از اين پيچيده تر و بالاتر است اين ميز كه در مقابل من است و در طول اين چند جلسه هفتگي كه من با شما بحث مي كنم در كنار آن قرار مي گيرم ، آقا متغير است يا ثابت ؟{ برخي از حاضران } هم ثابت است و هم متغير { دكتر بهشتي } بسيار خوب مي توانيد بفرماييد كه من از بيرون كه مي آيم ، دنبال كدام جهت اين ميز مي آيم جهت ثابت آن ، يا جهت متغيرش ؟{حضار } دنبال جهت ثابتش { دكتر بهشتي } بسيار خوب شما كه رفتيد بيرون و بعد دو مرتبه به كلاس برگشتيد ، اگر صندلي سر جاي خود نبود مي گفتيد كجا بنشينم ؟ ؛ ولي همين قدر كه صندلي شما سر جايش هست و مي توانيد روي آن بنشينيد ، دنبال آن جنبه صندلي آمده ايد الان كه شما روي صندلي نشسته ايد ، در درون اين صندلي غوغاست ! حركتهاست ! در درون هر اتم آن انواع حركت و پويش وجود دارد ولي شما الان كه اينجا نشسته ايد بي خياليد آيا اصلاً هيچ به فكر آن حركتها هستيد ؟ شما الان دنبال يك صندلي هستيد كه سفت و محكم در زير پايتان قرار داشته باشد معلوم مي شود انسان در همين عالم متغير دنبال خيلي چيزها و جنبه هاي ثابت از اشيا است حتي اين كه اين ميز در اين فضا دائماً امواجي مي دهد و مي گيرد ، براي من كه بر اثر تحقيقات علمي دانشمندان آگاه شدم كه اين ميز ثابت نيست و دائماً با محيطش داد و ستد دارد ، تأثيري ندارد من الان كنار اين ميز همان طور مي نشينم كه آن كساني كه از اين موضوع خبر ندارند هر دوي ما دنبال يك چيز مي آييم اين كه ميزي باشد و كنار آن ميز بنشينيم و وضعي داشته باشد كه از پشت آن بتوانيم با شما صحبت كنيم معلوم مي شود در اين عالم طبيعت ، ذهن انسان هميشه دنبال تغييرها و دنبال متغيرها ، از آن نظر كه متغيرند ، نيست ؛ بلكه ذهن دنبال خيلي از ثابتها نيز هست اصولاً آيا ما زندگي خود را بيشتر با متغيرها تنظيم مي كنيم يا با ثابتها ؟ شما صبح كه از خانه بيرون مي رويد ، به سراغ همان لباسي مي رويد كه ديروز پوشيده بوديد براي شما اين مسئله مطرح است كه آيا لباسي كه تا ديروز مي پوشيديد و از نظر قد و قواره متناسب با اندام شما بود اينك هست يا نيست اگر متوجه شويد كه دزد لباس شما را ربوده ، يك تغيير و يك دگرگوني رخ مي دهد كه در كار شما و در زندگي شما اثر دارد همين طور است اگر لباس نو شما را كه شب قبل از تنتان درآورده بوديد ، شسته باشند و آب رفته براي شما تنگ شده باشد اين هم يك دگرگوني است كه در رابطه امروز صبح شما با لباس مؤثر است ولي اگر لباس شما پس از شسته شدن آب نرفته باشد و قد و قواره اش را حفظ كرده و از اين نظر ثابت مانده باشد ، در اين صورت شما لباستان را مي پوشيد و بيرون مي رويد يعني در اينجا رابطه شما با آن وضع ثابت اين لباس تنظيم مي شود اين نكته كه در درون هر اتم تشكيل دهنده پيراهن شما دائماً حركتهاي گوناگوني وجود دارد كه از آن بي خبريد ، يا از بخشي از آن خبر داريد و بخشي را نيز نمي دانيد ، تأثيري در تنظيم روابط عملي زندگي شما با لباستان ندارد معلوم مي شود كه ما در زندگي ، در همين عالم طبيعت ، بايد مقدار زيادي شناخت از آن جنبه هاي ثابت داشته باشيم منظور از ثابت اين نيست كه تا روز قيامت ثابت باشد؛ بلكه حتي اگر براي چند روز ، يا چند هفته ، يا چند سال ، ثابت باشد نيز اين سخن صادق است با توضيحات فوق معلوم مي شود زمينه هاي شناخت بسيار متنوع اند و موضوعات شناخت بسيار گوناگون اند ما وقتي مي خواهيم خود شناخت را درست بشناسيم ، بايد آن را در رابطه با همه اين زمينه ها و موضوعها بشناسيم وقتي مي خواهيم روشهاي شناخت را كه جزو مسائل مهمي است كه در آينده پيش رو داريم دنبال كنيم ، بايد به اين دگرگوني و تنوع موضوعها و زمينه هاي شناخت توجه داشته باشيم اينك به طرح و پاسخگويي به سئوالها مي پردازيم ، اما پيش از آن لازم است تذكري بدهم ملاحظه مي كنيد من در اين بحث هنوز سراغ مجرد و مادي و اصطلاحاتي كه ممكن است پيچيده باشد نرفته ام