پاسخ به پرسشها - شناخت از دیدگاه فطرت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شناخت از دیدگاه فطرت - نسخه متنی

م‍ح‍م‍د ح‍س‍ی‍ن‌ ب‍ه‍ش‍ت‍ی؛ گردآورنده: بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پاسخ به پرسشها

ـ شما در فراز نهم معياري مشخص نكرديد

نه ؛ معيار مشخص نكرديم خواستيم بگوييم مسئله معيارها مهمترين بحث است ـ البته در آينده به آن مي رسيم

ـ ما هرچه تلاش كنيم كه وجود جهان خارج را اثبات كنيم در نهايت فقط سري در ذهنمان كرده ايم ؛‌ و به عبارت ديگر ، انديشه اي بر انديشه هاي قبليمان افزوده ايم و انديشه جديدي به دست آورده ايم پس چگونه مي توان اثبات كرد كه جهان خارج واقعيت دارد ؟

لطفاً‌ مقداري آتش ـ همانطور كه نقل مي كنند آن انديشمند گفت ـ اينجا روشن كنيد ! دست نويسنده اين سئوال را بگيريد و او را به ميان آتش پرتاب كنيد ، تا بفهمد آتش واقعاً‌ وجود دارد و با خيال آتش فرق دارد جان من !‌ اين مسئله اثبات كردني نيست ما واقعيت عيني را مي يابيم و نيازي هم به اثبات ندارد بزرگترين عيب ما اين است كه مي خواهيم چيزي را كه به صورت بديهي مي يابيم اثبات كنيم هر وقت انسان خواست بديهيات را اثبات كند دچار اين بيماريها مي شود با اجازه شما ، اگر صد تا كاغذ حاوي چنين پرسشهايي هم به دستم داده شود ، سراغ اين بحثهاي انحرافي نمي رويم نمي گويم كه برادر يا خواهر نويسنده خواسته ما را منحرف كند ؛ بلكه مي خواهم به او بگويم تو هم سراغ اين سئوالها نرو حالا واقعاً نويسنده عزيز ! اين كه الان بنده خدمت شما حرف مي زنم و شما گوش مي كني و بنده را اينجا مي بيني ،‌ فكر مي كني كه خيالي بر خيالات است و انديشه اي بر انديشه هايت افزوده شده و هنوز در اين كه امروز اينجا نشسته ايم و با هم حرف مي زنيم ترديدي داري ؟‌ واقعاً‌ ترديد داري ؟‌ هيچ يك از شما ترديد دارد ؟ ـ فكر نمي كنم

{ يكي از حضار } البته اگر هم ترديد داشته باشد ، خود آن ترديد وجود دارد

{ دكتر بهشتي } اصلاً مي خواهيم وارد همين بحثها نشويم ! اين همان اول انحراف است قطعاً هيچ ترديدي نيست كه من اينجا هستم و با او حرف مي زنم

ـ راجع به اين كه برخي از واقعيتها حقيقت وحق نيستند و باطل اند كمي توضيح دهيد

عرض كردم مثل اين كه شما به گوش يك آدم بيچاره بزنيد ـ البته شما كه نمي زنيد ؛ دور از جان شما ! يك آدم ظالم مي زند به گوش يك آدم مظلوم ضعيف آيا اين يك واقعيت است يا نه ؟ زده يا نزده ؟‌ واقعيت است اما آيا حقيقت هم هست؟‌ يعني حق است ؟

{ حضار } نه !‌

{ دكتر بهشتي } باطل است

ـ مي توان گفت آگاهي هاي از نوع دوم همان آگاهي عقلي و تجربي است و يا تركيبي از شناخت حسي و عقلي است ؟

هرچه دلتان مي خواهد بگوييد !‌ ما خواستيم بگوييم دو جور آگاهي داريم فعلاً‌ دنبال اسمش نيستيم

ـ به واسطه چه آگاهي هايي مي توانيم پي ببريم كه خواب ديده ايم ؟

نفهميدم يعني چه ؟!‌ اين سئوال روشن نيست سئوال كننده توضيح دهد كه مي خواسته چه بگويد مي خواهيد بگوييد از كجا بدانيم كه ما عمري در خواب و رؤيا نيستيم ؟ اين را مي خواهيد بگوييد ؟‌ معلوم است كه شما الان خواب نمي بينيد اگر ترديد داريد كه خواب مي بينيد مقداري آب به صورتتان بزنيد !‌

ـ تنفس كردن را شما امري ناآگاهانه تأييد كرديد آيا مگر نمي شود انسان خودش جلوي تنفس را بگيرد ؟ لطفاً رابطه آگاهي و اراده را بفرماييد

رابطه آگاهي و اراده انشاالله در جاي خودش ؛ فعلاً اينجا جاي طرحش نيست اما اين كه تنفس كردن كاري آگاهانه است يا ناآگاهانه است ،‌ بسيار خوب فرض بفرماييد كه آگاهانه است ، اما گردش خون چه ؟ ـ‍ اتفاقاً‌ بعضي از محققين مي گويند آن هم آگاهانه است مي گويند يك مركز كنترل در مغز داريم كه گردش خون ما را دائماً كنترل مي كند چه بسا واقعاً او آگاهانه اين كار را مي كند مي گويند افراد رياضت كشيده خودساخته اي هستند كه مي توانند با اراده براي يك لحظه ، دو لحظه،‌ گردش خون را در بدن خود متوقف بكنند و نميرند مي گويند چنين كساني هستند اينها براي من مهم نيست بالاخره شما قبول داريد كه ما كار ناآگاهانه داريم يا نداريم؟ سركار كه در حال خواب لگد مي زنيد و شيشه اي را كه جلوي پايتان است مي شكنيد ؛ اين چيست ؟ آگاهانه است يا ناآگاهانه ؟‌ بالاخره ما مقداري كار ناآگاهانه داريم امواجي كه از بدن ما بيرون داده مي شود ، آگاهانه داده مي شود يا ناآگاهانه ؟ ظاهراً‌ ناآگاهانه

ـ فكر مي كنم منظور شما از شماره دو همين باشد كه يكي از معيارهاي شناخت عقل است چون

عقل را كه نمي شود بگوييم معيار است يكي از وسائل شناخت عقل است چون تجزيه و تحليل و تركيب و جمع بندي از كارهاي عقل است ، ولي تنها كار عقل نيست عقل كلي است و اينها جزئي از كارهاي عقل اند

ـ آيا به نظر شما عقل معيار شناخت نيست ؟ اگر هست ، پس چرا جزئي از اعمالش را ذكر كرديد و خود عقل را نگفتيد ؟

خوب براي اين كه هنوز معلوم نيست اصولاً‌ عقلي پيدا مي شود يا پيدا نميشود ! آنچه ما فعلاً فهميديم اين است كه ما يك نيروي شناخت و يك قدرت شناخت داريم كه نوع كار اينها با نوع كار حواس و شبه حواس فرق مي كند او وراي اينها را ميبيندـ با تجزيه و تحليل ، جمع بندي و تركيب و استنتاج مهم براي ما همين است اگر اسمش عقل است ، بگوييد عقل ؛ اگر اسمش فكر است ، بگوييد فكر ـ گفت مرحوم والد اصلاً به عقل قائل نبودند !‌ معتقد بودند كه بي عقلي بهتر از عقل است !‌ اسم آن را هرچه مي خواهيد بگذاريد ما فعلاً مي خواهيم بگوييم انسان يك چنين توان ادراك و آگاهي دارد

ـ تفاوت محك و معيار چيست ؟

خيلي با هم فرق ندارند محك يعني آن كه به چيزي مي كشند ؛ معيار يعني آنچه كه به كمك آن عيار چيزي را به دست مي آورند معمولاً براي طلا سنگ محك، وسيله معيار و وسيله عيار زدن وجود دارد اينها ديگر لغت است ، چيزي نيست

ـ آيا حقيقت ها فقط بايد به عنوان يك ايده آل و يك آرزو باشند ، يا اين كه بايد با معيارهاي خلقت سازگار باشند تا به واقعيت برسد ؟ مثل رابطه تئوري سرمايه داري با جامعه سرمايه داري ، يا تئوري كمونيسم با جامعه هاي فعلي ماركسيسم

نه ، ما مي خواهيم بگوييم وقتي بشر تلاش مي كند براي اين كه خودش را و جانش را و هستي اش را براي تحقق يك ايده آل فدا كند ،‌ معلوم مي شود كه اين ايده آل را حق مي داند ؛ باطل نمي داند ولي اين ايده آل هنوز تحقق عيني پيدا نكرده؛ چون اگر تحقق پيدا كرده بود احتياجي به جانبازي او نداشت او جانبازي ميكند تا آن ايده آل تحقق عيني پيدا كند منظور ما فعلاً‌ اين است پس يك حقي است كه هنوز واقعيت پيدا نكرده است

{ يكي از حضار } و تحقق پيدا مي كند براي حفظ { نامفهوم }

{ دكتر بهشتي } يا براي حفظ او يعني آنجا ديگر واقعيتي است كه حق است و حقيقتي است كه واقع شده است

ـ شك در وضوح شناخت وقتي پيش مي آيد كه شناختها با هم فرق مي كند توضيح بفرماييد

نفهميدم منظور ايشان چيست

{ منشي جلسه } بعضي ها چند سئوال شخصي در ارتباط با مملكت دارند پنج دقيقه هم فرصت داريد جواب مي دهيد ؟

{ دكتر بهشتي } بعضي ها در رابطه با بحث دست بلند كردند چه كساني بودند كه دست بلند كردند ؟

{ يكي از حاضران }‌ اساسي ترين و مهمترين بخش در مبحث شناخت ،‌ بخش مربوط به روش و شيوه شناخت و معيارهاي شناخت است شما سه روش را به عنوان شيوه شناخت نام برديد

{‌دكتر بهشتي } نه آقا ، به بحث از روشهاي شناخت در بحث آينده مي رسيم اين روشها نيز در اين رابطه بود كه ما خود مبحث شناخت را چگونه دنبال كنيم مثلاً‌ شناخت طبيعت در علوم طبيعي چه روشي به كار ببريم ؟ بحث ما در مورد روش شناسي متدولوژي بود

{‌ يكي از حضار ‌} روشها مختلف اند مثلاً روش پياده كردن قوانين اسلام با روش پياده كردن ماركسيسم فرق دارد

{ دكتر بهشتي } خيلي خوب براي همين مي گوييم ما احتياج داريم روشي را براي شناخت اين مطلب دنبال كنيم كه آيا نظام اسلامي حقيقت است يا نظام ماركسيستي پس براي اين كار يك روش مي خواهيم

/ 58