ما در اصطلاحات { منطق } خودمان چند اصطلاح داريم تقابل ، تضاد ، تناقض گاه مي گوييم دو چيز با هم متناقض اند گاهي مي گوييم دو چيز با هم متضادند گاه نيز مي گوييم دو چيز نسبت به يكديگر متقابل اند اينها را بايد خوب بفهميم منظور از مقابل يكديگر بودن حتماً تضاد نيست ممكن است دو چيز مقابل يكديگر باشند ، ولي با هم متضاد نباشند اگر شما دو آيينه را مقابل هم قرار دهيد تا تصويري كه در اين آيينه ها مي افتد تا بي نهايت خود را نشان بدهد ، اين دو آيينه مقابل يكديگرند ، ولي متضاد يكديگر نيستند پس لزوماً از تقابل ، تضاد فهميده نميشود فعلاً منظور همين اصطلاح مردمي و عرفي است در تناقض ، دو چيز نقيض يكديگرند معمولاً وقتي مي گوييم نقيض يكديگر كه يكي نقض ديگري باشد ولي گاه هم ما ضد و نقيض را به يك معني به كار ميبريم و مي گوييم آن دو چيز عجب با هم ضد و نقيض اند ! در اصطلاح فلسفي ، تناقض به مقابله نفي و اثبات گفته مي شود هستي و نيستي با هم متناقض اند يعني وقتي سلب و ايجاب يا نفي و اثبات است ، مي گويند تناقض تناقض حد اعلاي مقابله است اما اگر دو هستي در دو طرف مقابل يكديگر بودند ، مثل سياهي و سفيدي ، تضاد است ما مي گوييم سياهي و سفيدي دو رنگ اند ؛ اما دو رنگ كه با هم تضاد دارند در تقابل ، مغايرت از اين هم كمتر است و همين قدر كه دو چيز در يك مكان مقابل يكديگر قرار بگيرند مي گوييم تقابل دارند البته در اصطلاح فلسفي ، تقابل معناي محدودتري دارد كه تناقض ، تضاد ، عدم و ملكه ، و تضايف چهار قسم آن هستند حال مي پرسيم آيا در هر ديالكتيكي تناقض و تضاد هست ؟اولاً ، ديالكتيسين هاي معاصر تضاد و تناقض را به يك معنا به كار مي برند نه به دو معنا منتها توجه داشته باشيد كه تناقض صرفاً در عالم مفاهيم است ؛ در عالم خارج تناقض معني ندارد چرا ؟ براي اين كه گفتيم تناقض عبارت است از مقابله هستي با نيستي ، و شما مي دانيد كه در عالم خارج نيستي معنايي ندارد نمي توانيم بگوييم نيستي هست نيستي يك مفهوم ذهني است در مقابل مفهوم هستي همچنين آب بودن و آب نبودن احمد آمد ، احمد نيامد اينها همه در مفاهيم ذهني اند به اينها مي گوييم متناقضان اند جايگاه دو امر متناقض ذهن است پس تناقض رابطه دو مفهوم است در ذهن اما تضاد مي تواند ميان دو واقعيت عيني باشد سفيدي و سياهي دو امر متضادند ما مي توانيم بگوييم اين شيء سياه است و آن ديگري سفيد سياهي و سفيدي دو واقعيت عيني هستند و هر دو در خارج اند البته ، هيچ وقت دو واقعيتي كه رابطه تضاد دارند با هم نيستند ؛ چون ما مي گوييم دو ضد عبارتند از دو واقعيتي كه با هم جمع نمي شوند ؛ يعني نمي شود كه صفحه اين ميز همين الان هم سياه باشد و هم سفيد ولي اين صفحه ميز مي تواند سياه باشد و آن تخته روبرو سفيد باشد پس مي توانيم بگوييم تضاد رابطه و نسبتي است ميان دو واقعيت عيني كه در زمان و مكان معين با يكديگر جمع نشده اند و يا زمانشان فرق دارد يا مكانشان فرق در مكان ، مثل اين كه صفحه اين ميز سياه است و صفحه اين تخته سفيد همين الان در يك زمان صفحه اين ميز سياه است و آن تخته ، سفيد است ؛ ولي مكان اينها با همديگر فرق دارد سياه سطح ميز است و سفيد ، سطح تخته همين مثال مي تواند عكس باشد مكانشان يكي باشد ، زمانشان فرق بكند الان سطح اين ميز سياه است ولي بعداً مي توانند آن را سفيد كنند هر دو صفحه ميز است اما زمانشان فرق مي كند در اين زمان سياه است ، در زمان ديگر سفيد بنابراين تضاد مي تواند رابطه ميان دو حالت متوالي بر يك موضوع باشد سيب، سبز رنگ است ؛ رشد مي كند و تدريجاً زرد رنگ يا قرمز رنگ مي شود سيب اول تلخ است ؛ رشد مي كند ، شيرين مي شود يا غوره ترش است ؛ رشد مي كند و شيرين مي شود ترشي و شيريني دو حالت اثباتي هستند كه در يك شيء به صورت متوالي مي تواند وجود داشته باشد غوره الان ترش است ولي دو ماه ديگر شيرين است آنچه در بحث تناقض و تضاد مهم است اينها نيست مسئله مهم در اين بحث اين است كه ماترياليست ديالكتيك تضاد موجود در اشياء را اين مي داند كه ، مثلاً ، دانه گندم كه الان جماد است ، ولي در درونش بالقوه استعداد گياه شدن دارد ، با گندم شدنش تضاد دارد در حالي كه واقعاً چنين نيست زيرا استعداد گياه شدن با گندم شدن تضادي ندارد درست اين است كه بگوييم ضد حالت جمادي گندم يعني حالت گياهي ، بالقوه در او وجود دارد پس آنچه وجود دارد ضد بالقوه است نه ضد بالفعل ضد بالفعل وجود ندارد گندم بالفعل جماد است و بالقوه گياه است بالقوه يعني اين كه اين استعداد ، اين توان ، اين قوه را در درون خود دارد كه بعداً گياه شود اين ميشود آن ديالكتيك عيني كه ماترياليسم ديالكتيك روي آن تكيه دارد و مي گويد كه همين توان و قوه گياه بودن كه در دل گندم است موتور محرك براي اين حركت است يعني احتياج به محرك ديگري نيست اين مسئله تضاد و تناقض در رابطه با اين بينش و جهان بيني خاص ماترياليسم ديالكتيك است ملاحظه مي كنيد كه در كار ماترياليسم ديالكتيك مسئله اي كه مطرح مي شود عبارت است از مسئله قوه و فعل