تغيير در ساختمان مغز و اندامهاي شناخت - شناخت از دیدگاه فطرت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شناخت از دیدگاه فطرت - نسخه متنی

م‍ح‍م‍د ح‍س‍ی‍ن‌ ب‍ه‍ش‍ت‍ی؛ گردآورنده: بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تغيير در ساختمان مغز و اندامهاي شناخت

ما تغيير ديگري نيز داريم كه تغيير در ساختمان مغز و اندامهاي شناخت است مغز انسان مثل ساير اندامهاي او كم و بيش تغييراتي دارد اولاً‌ تغييراتي دائمي دارد هر اتمي از مغز ، مثل اتم هاي ديگر ، درون خود حركتهاي درون اتمي دارد اين حركت در هر اتمي ،‌ از جمله اتمهاي مغز نيز وجود دارد ثانياً‌ ، همانطور كه اندامهاي ديگر انسان يا رشد دارند يا تحليل مي روند و تغذيه مي كنند ، مغز هم در سنين رشد ، رشد مي كند ،‌ تغذيه مي كند و نو مي شود ، و بعد از متوقف شدن رشد ، تحليل مي رود همه‌ اندام اينطورند مثلاً دست من آيا اين دست و عضلات آن همان است كه شش ماه قبل بود ؟ آيا اين گوشت و پوستي كه تركيب دهنده دست من است ، همان است كه شش ماه پيش بود ؟ نه آن عضلات و آن گوشت و پوست مرتباً‌ عوض مي شوند ؛ تحليل مي روند ؛ مقداري از آن سوخته و انرژي ايجاد كرده و مجدداً از غذايي كه مي خورم بدل ما يتحلل ‌ گرفته است ؛ يعني مقداري از سلولها كه سوخت شده اينك نو شده اند مغز هم علي القاعده مثل دست در هر سال نو مي شود اين كه چه مقدار از آن از بين مي رود و نو مي شود محل بحث ما نيست اين كه چه مقدار از آن از بين مي رود و نو مي شود محل بحث ما نيست اجمالاً‌ در ساختمان مغز و در ساختمان اعصاب و در ساختمان اندامهاي شناخت ، يك نوع تازه شدن ، نو شدن و تغيير وجود دارد آيا تغييري كه در ادراكات ما پيدا مي شود با تغييري كه در ساختمان مغز ، سلولهاي مغز ،‌ اندامهاي ادراك پيدا مي شود ، ارتباط دارد يا نه ؟ اين سئوال ، سئوال خيلي مهمي است آيا تغييراتي كه در ادراكات ما پيدا ميشود ، تابعي است از متغير ـ يعني تغييراتي كه در ساختمان مغز و اعصاب و اندامهاي ديگر بدن انسان به وجود مي آيد ـ يا تابع اين متغير نيست ؟‌ اين يك سئوال بسيار جدي است

در تبيين ماترياليستي ادراك و ذهن ، بيشتر توجه به اين است كه اين تغييرات يك سلسله تغييرات فيزيكي است تغييرات در امور ذهني در حقيقت يك سلسله تغييرات فيزيكي در ساختمان مغز و اعصاب است مثالي مي زنيم اگر از فردي عامي كه درس نخوانده ، كتاب نخوانده و با آموزشهاي راديو و تلويزيون آشنا نيست ، بپرسيد كه چطور مي شود كه شب پديد مي آيد ؟ مي گويد خورشيد حركت مي كند و در جايي فرو مي رود اگر از او بپرسيد چطور مي شود كه مهتاب نيست ؟ مي گويد ماه از سمت مشرق به مغرب حركت مي كند و در آنجا فرو مي رود اگر بپرسيد كجا فرو مي رود ؛ مي گويد نمي دانم ؛ فقط مي دانم در مغرب فرو مي رود اگر بپرسيم خورشيد چگونه حركت مي كند و به كجا مي رود ؟ مي گويد ، ‌ مگر نمي بيني ؟‌ كوري ؟!‌ چشمت را باز كن !‌ ببين خورشيد از مشرق مي آيد و در مغرب غروب مي كند ‌ اگر به او بگوييد كه اين زمين ما يك كره است مثل يك گلوله ؛ خواهد گفت پس ماه و خورشيد دور اين گلوله مي گردند فرض كنيد به اين آدم مقداري معلومات و اطلاعات درباره ماه و خورشيد و زمين بدهيم و به او بفهمانيم كه طلوع و غروب خورشيد و ماه به حركت خورشيد و ماه مربوط نيست ، بلكه اين زمين است كه هر شبانه روزي يك بار مي گردد و روبروي تابش خورشيد ،‌ يا روبروي تابش و نورانيت و نورافكني ماه قرار مي گيرد و اين طلوع و غروب روزانه ناشي از حركت وضعي زمين است نه ناشي از حركت انتقالي ماه يا خورشيد اگر اين فرد آنچه را كه به او آموختيم فرا گرفت ، مي پرسيم آيا ادراك و تشخيص اين شخص و حكمي كه قبلاً صادر مي كرد ، فرق كرده است ؟ ديروز فكر مي كرد خورشيد و ماه در فضا به دور زمين نقل مكان مي كنند ؛ حالا فهميده است كه اين طلوع و غروب مربوط به نقل مكان خورشيد و ماه نيست ،‌ بلكه به حركت وضعي زمين كه دور خودش مي چرخد ارتباط دارد حال مي پرسيم ، آيا در ادراكات اين شخص تغييري رخ داده ،‌ يا اصولاً يا ادراك جديدي پيدا كرده است ؟‌ آيا ادراك قبلي اش عوض شد ، يا اين كه ادراك قبلي اش عوض نشد ، بلكه فهميد داوري قبلي اش در اين باره اشتباه بوده است و پي به اشتباه ادراك قبلي خود برد ؟ روشن است كه ادراك قبلي او عوض نشده ؛ زيرا هنوز هم به ياد مي آورد كه تا ديروز داوري مي كرد خورشيد و ماه با يك حركت انتقالي در فضا دور زمين مي گردند پس آن ادراك پيشين عوض نشده است ،‌ بلكه همچنان باقي است ؛‌ آنچه عوض شد اين بود كه خيال مي كرد ادراكش صحيح است ، حالا فهميد آن ادراك باطل و اشتباه بوده است ؛ لذا ادراك جديدي پيدا كرد

با توجه به مثال فوق مي توان به ماترياليستها گفت ، آنچه شما تغيير ادراك مي ناميد ، در حقيقت تغيير ادراك نيست آن ادراك قبلي هنوز هست ؛ اينك ادراك و ذهنيت جديدي آمده كه مي گويد ذهنيت قديمي من باطل بود

ثانياً‌ ، حتي اگر اسم اين را تغيير ادراك بگذاريد ، ما بحثي نداريم ؛ اما مي پرسيم آيا اين تغييري كه در ادراك اين شخص پيدا شده ، تابعي است از متغير مغز ؟ يعني چون اين ماده خاكستري رنگ مغز از نظر تغييرات فيزيكي و تغييرات مادي در اين فاصله دگرگوني هايي داشته است ، بدين جهت اين تغيير در رأي و حكم و دريافت و شناخت اين شخص پيدا شد ، يا اين كه منشأ آن ، آموزشي است كه شما به او داديد و مطلبي است كه او ياد گرفته است ؟ كدام يك ؟ اگر شما او را آموزش نمي داديد ، آيا مغز اين شخص تغييرات فيزيكي ناشي از تغذيه را نداشت ؟ داشت آيا مغزش آن رشدي را كه مغز هر انساني از نظر جسمي در سنين رشد مي كند ، نداشت ؟ داشت آيا خود آن رشد مغز و تغذيه اي كه مي كرد و تحليل مي رفت و با گردش خون باعث ايجاد نيروهاي جديد مي گرديد كافي بود كه اين آموزش جديد را به او بدهد ؟ نه پس نمي توانيم بگوييم تغييري كه در شناخت اين شخص پيدا شده تابعي است از آن متغير درست است كه در مغز اين فرد تغييراتي رخ داد مغزش رشد كرد و سلولهايش تحليل رفت و به كمك تغذيه و دستگاه گردش خون ، در مغز او سلولهاي نو پيدا شد ، اما اين رويدادها ارتباط مستقيم يا ارتباط كاملي با تغيير نظر اين انسان درباره نظام طلوع و غروب ندارد آن چيزي كه منشأ تغيير در نظام فكري اين انسان در رابطه با طلوع و غروب خورشيد و ماه است ، تغييرات فيزيكي مغز نيست چيز ديگري منشأ اين تغيير است آموزشي كه به او داديد

بنابراين ، اولاً‌ تغييراتي در ادراكات ما به وجود مي آيد البته اين رويداد را مسامحتاً‌ تغيير مي گوييم زيرا واقعاً‌ تغيير نيست قبلاً‌ ادراكي داشتيم ،‌ حال ادراك جديدي به دست مي آوريم ؛ مي گوييم ادراك قبلي من باطل است اسم اين حادثه را مي گذاريم تغيير ثانياً، اين تغيير ناشي از تغيير در ماده فيزيكي مغز يا اعصاب نيست ؛ بلكه ناشي از آموزشي است كه به انسان مي دهند پس تغييراتي كه در ادراكات ما مي شود تابعي از تغيير در وضع مادي و فيزيكي مغز و اندامهاي ادراك و اعصاب ما نيستند آنچه در اينجا مهم است اين است كه تغييرات در ادراكات ما ممكن است منشأ تغييرات بسيار ريز ژنتيك در سلولهاي مغز باشند يعني ممكن است بپذيريم كه با هر انديشه تازه ، با هر تصور تازه ، با هر آموزش تازه ، در ژنهاي مغز ما يك نقش و دگرگوني فيزيكي جديدي به وجودمي آيد يعني الان كه من براي شما صحبت مي كنم و مطالب تازه اي را براي شما بيان مي كنم ، با هر مطلبي كه ميگويم ، در ژنهاي مغز شما يك تغيير فيزيكي تازه اي به وجود مي آيد اين ممكن است اما اين غير از آن است كه بگوييد تغييراتي كه در ادراكات من به وجود مي آيد تابعي از اين تغييرات ژنتيك است ؛ بلكه عكس اين مطلب درست به نظر مي رسد تغييرات ژنتيكي كه در مغز شما با اين يادگيري به وجود مي آيد ،‌ تابعي است از اين دريافتهاي تازه ذهني

مطلب ديگري كه در اين بحث اهميت دارد ، اين است كه آيا اين اثر مادي ژنتيك ، كه با يادگيري در سلولهاي مغز انسان به وجود مي آيد ، در اين ژني كه تعداد صدها يا هزاران از آن تشكيل دهنده يك سلول است ، باقي مي ماند ؛ يا اين كه اين تغيير يعني اين اثر جديد محو مي شود و از بين مي رود و در يك مقطع زماني معين ثابت نمي ماند و دائماً در حال عوض شدن است ؟ آيا اثر فيزيكي ژنتيكي كه با يادگيري جديد روي سلولهاي مغز و روي هر ژن سلول به وجود مي آيد ،‌ اين اثر در ژن مي ماند يا اين اثر با تغييرات فيزيكي زائل مي شود ؟‌ اگر بگوييد اين اثر ژنتيك در سلول مغز باقي مي ماند ،‌ معنايش اين است كه در رابطه با امور ذهني باز به يك سلسله واقعيتهاي عيني ثابتي كه دائماً با زمان دائماً تغيير نميكنند برخورد كرده ايم ؛ و اين يعني پذيرش واقعيتهاي عيني ثابت در ژنهاي تشكيل دهنده مغز اگر بگوييد كه اين آثار ژنتيك به حال خود باقي نمي ماند ، بلكه با گذشت زمان از بين مي روند ، يك سئوال مهم براي ما مطرح مي شود كه بايد به آن جواب بدهيم آن سئوال مهم را در ضمن مثالي توضيح مي دهم

به اين تابلو نگاه كنيد در قسمت بالاي تابلو نوشته شده ‌ بسم الله الرحمن الرحيم هيچ چيز ديگري غير از اين عبارت روي اين تابلو نيست حال چشمان خود را ببنديد و مجدداً‌ باز كنيد و به تابلو نگاه كنيد آيا در اين فاصله زماني ، از اين بسم الله الرحمن الرحيم ‌ حرفي پاك شده است ؟ آيا حرفي بر آن افزوده شده است ؟ خير اما چگونه اين داوري را كرديد ؟ شما چه وقت مي توانيد داوري بكنيد كه قطعاً‌ و يقيناً در اين فاصله زماني، نه چيزي از نوشته هاي روي اين تابلو كم شد ،‌ نه چيزي به آن اضافه شد ؟ وقتي ميتوانيد اين داوري را بكنيد كه تصوير ذهني اول را در چنگ خود داشته باشيد ؛ تصوير دوم را نيز در چنگ خود داشته باشيد ؛ بعد اين دو را با هم مقايسه كنيد و حكم كنيد كه قطعاً در اين فاصله زماني نه يك حرف اضافه بر اين عبارت روي تابلو نوشته شده و نه يك حرف از آن پاك شده است مي توانيد بفرماييد كه اين ذهنيت و اين تصوير ذهني كه پس از چشم باز كردن اول دريافت كرديد چگونه تا موقعي كه تصوير دوم را پس از چشم باز كردن دوم دريافت كرديد و توانستيد اين دو را با هم مقايسه و يك حكم صادر كنيد ، نگهداري شد ؟ از دو حال خارج نيست يا بايد بگوييد آن تصوير ذهني اول به صورت يك نقش و اثر مادي ژنتيك در سلولهاي مغز به وجود آمد و اين اثر همچنان در چنگ من باقي است ؛ يعني يك اثر ژنتيك ، ولو براي دو ثانيه ،‌ هيچ تغيير نكرده است معناي اين سخن ، پذيرش يك واقعيت عيني ژنتيكي ثابت است يا بايد بگوييد ژنهاي مغز من ، گرچه يك امر مادي است و دائماً‌ در حال تغيير است ، ولي اين تصوير ذهني ، مستقل از آن تغيير مادي كه در مغز من دائماً‌ وجود دارد و جريان دارد باقي مانده است ؛ ولو براي چند ثانيه بنابراين ؛ باز ما ، به يك امر ذهني ، به يك ذهنيت ثابت تغيير نكرده كه تابع تغييرات مادي مغز من نيست ، پي مي بريم

بار ديگر تكرار مي كنم ما در بررسي اين رويداد ساده روشن ذهني ، به اين نتيجه رسيديم كه يا ؛ 1 با نگاه اول يك اثر و نقش ژنتيك روي ماده مغزي من به وجود آمده كه تا بعد از نگاه دوم تغيير نكرده است و من به كمك ثابت ماندن اين اثر مادي ژنتيك موفق شدم آنچه را با نگاه دوم به دست آوردم با آنچه در نگاه اول به دست آوردم مقايسه كنم در اين حالت ما واقعيت عيني خارجي ثابتي را در مغز خود ـ ولو به يك مقدار معين و براي زماني كوتاه پذيرفته ايم و يا 2 مي گوييم اين تصوير ذهني كه در ذهن من ثابت مانده تا توانستم آن را با تصويري كه در نگاه دوم به دست آوردم مقايسه كنم ،‌ مستقل از اين آثار ژنتيك در ذهن من باقي مانده است در اين حالت ، باز به يك امر ذهني ثابت مي رسيم

نتيجه در ذهنيات ما امور ثابت ولو براي زمان كوتاه ، قطعاً وجود دارد اين ذهنيت و تصاوير ذهني ثابت ممكن است عبارت باشند از نقشهاي ژنتيك ثابت در سلولهاي مغز و در ژنهاي تشكيل دهنده سلولهاي مغز ؛ و ممكن است مستقل از ماده مغز و تغييرات دائمي آن باشد ولي نتيجه براي ما يكي است ما به هر حال امور ذهني ثابتي ، ولو براي زماني كوتاه، داريم

معلوم شد اگر تفكر مادي بتواند به كسي بقبولاند كه ماده دائماً در حال تغيير است و ما واقعيت ثابت در جهان نداريم بررسي امور ذهني به روشني به ما نشان مي دهد كه واقعيت ثابت ، در جهان داريم اين واقعيت ثابت يا نقش ثابت در ژنهاي مغز و ماده مغز است ، يا امري ثابت و مستقل از ژنها و ثبات يا تغيير آنها

به اين ترتيب ملاحظه مي فرماييد كه در امور ذهني به امور و ذهنيات ثابت رسيديم و در اين مسئله براي ما جاي كمترين ترديدي نيست چون اين مسئله خيلي ظريف است و در آينده خيلي مورد نياز ما خواهد بود ، دوست دارم قبل از اين كه وارد بحث ديگر مي شويم روي آن درنگ كنم تا خوب جا بيفتد بنابراين ، قبل از آن كه وارد سئوالات كتبي بشوم به همه شما اين امكان را مي دهم كه اگر در اين باره سئوالي داريد مطرح كنيد اول چند دقيقه اي سئوالات را مي خوانم و پاسخ مي دهم روي اين مطلبي كه عرض شد خوب دقت كنيد تا اگر گوشه اي براي شما مبهم يا جاي ترديد است بيان بفرماييد

/ 58