اين تخيل تا چه اندازه صحيح است ؟ من فقط جمله كوتاهي مي گويم و رد ميشوم از نظر ما اين تخيل ، اين طرح ، اين كيفيت تبيين جهان ، اين تئوري و فرضيه ، مورد قبول نيست ؛ براي اين كه در مورد جامعه بشري مسئله نقش اراده و انتخاب آزاد انسان را ناديده گرفته و او را در يك مكانيسم جبري مطلق قرار داده است انسان ، از نظر ما ، جانوري است سازنده آينده و سرنوشت خويش انسان كه سازنده آينده و سرنوشت خويش است ، نمي تواند يك موجود ناتوان در دست يك جبر تواناي مادي اجتماعي باشد لذا اگر بپرسند فردا جامعه انساني چگونه مي شود ، پاسخ اين است كه خيلي خوب قابل پيش بيني نيست ، بايد ديد انسانها چه مي كنند قرآن ، تغييراتي را كه براي انسان پيش مي آيد و انسانيت دچار اين تغييرات مي شود ، ناشي از تغييرات دروني خود ما مي داند ذلك بان الله لم يك مغير نعمه انعمها علي قوم حتي يغيروا ما بانفسهم اگر وضع ما عوض شد ، دليلش اين است كه ما خودمان را عوض كرده ايم معلوم مي شود نقش انسان آزاد و انتخابگر در ساختن و نساختن خودش ، عامل مؤثري براي ساختن محيط و جامعه او است از اين نظر اگزيستانسياليسم در مقايسه با ماترياليسم ديالكتيك به مراتب قوي تر و پيشرفته تر مي انديشد جمله معروف سارتر را شنيده ايد كه مي گويد اگر بچه اي فلج مادرزاد به دنيا بيايد و قهرمان دو نشود ، مي گويم تقصير خود اوست ممكن است فكر كنيد كه اين فلج مادرزاد چگونه مي تواند قهرمان دو بشود اين جمله در واقع مبالغه شاعرانه اي است براي نشان دادن اين كه انسان تسليم دترمينيسم و جبر طبيعت و اجتماع است ـ و البته تعبير شاعرانه خوبي است اگر دقت زيادي بكنيم مي بينيم در اين جمله يك معني عاقلانه هم هست ، و آن اين است كه به راستي انسان مي تواند آنقدر هوش و ذكاوت و توانهاي نهفته در درونش را به كار بيندازد كه بيماري فلجش را علاج بكند و بعد هم قهرمان دو بشود چه اشكالي دارد ؟ مگر نه اين است كه اينك ما براي انسانهاي فلج پا و چرخهاي مصنوعي درست كرده ايم ؟ ديگر انسانهاي افليج ، انسانهاي زمينگيري كه نتوانند جايي بروند ، نيستند بنابراين ، مسئله اين است كه عامل انتخاب آزاد و سازنده انسان را در جامعه شناسي نبايد از نظر دور داشت اين تعميم مسئله ديالكتيك به جامعه بود كه ما درباره آن نظرات خودمان را گفتيم