درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ارتش بلشويكها در شمال ايران و وجود روشنفكران و احزاب طرفدار لنين در ايران، و نيز ارتش منحصر بفرد ايران كه قزاقهاى روسى بودند و حتى تشكيل حزب سوسياليست كه در مجلس چهارم جزو اقليت بود،(1) بيشتر اهميت مى يابد و موجب مى شود كه ملك الشعراى بهار احساس كند كه «خطر كمونيزم ساعت به ساعت نزديك مى شود».(2) يكى از دلايل نضج اين افكار، سرخوردگى از ليبراليسم و ناسيوناليسم و ديكتاتورى رضاخان بود، ولى مبلّغان اين افكار، از همان ابتدا با حربه آزادى به انتقاد و مبارزه عليه ارتجاع و اشرافيت دست زدند و جرايد آنها به «آخوندبازى و كهنه پرستى» حمله كردند و آنها را انگوفيل ناميدند،(3) در آن شرايط خلأ ايدئولوژيك و انحصار ايدئولوژى ليبراليستى، ماركسيسم به عنوان تنها ايدئولوژى انقلابى مطرح بود(4) و همسايگى شوروى با ايران و حمايت علنى از اين تفكرات و جريانها موجب مى شد كه اين جريانها سعى كنند به شيوه هاى مختلف در صدد تغيير جامعه ايران و ايجاد نظام سوسياليستى برآيند. بدين لحاظ، آنها ضمن نفى ارزشهاى جامعه اسلامى و بويژه معيارهاى مذهبى، خرافاتى دانستن آنها، در جستجوى ايجاد جامعه اى سوسياليسيتى مشابه شوروى بودند و افكار مادى و الحادى را تبليغ مى كردند.(5) اما در دوره رضاخان و حاكميت انگلستان برمقدّرات ايران، به لحاظ تقابل منافع شوروى و انگلستان، چنين افكار و جريان هايى توانايى بروز و ظهور نداشتند و رضاخان با شعار ناسيوناليسم فرهنگى و با هدف مقابله با افكار خطرناك كمونيستى، همه آنها را به بند كشيده بود و فرصت نفس كشيدن به آنها نمى داد. گروه دكتر ارانى يكى از گروههايى بود كه به اين اتهام، روانه زندان شد. دكتر ارانى كه از روشنفكران ماركسيست و در واقع پدر ماركسيسم ايران است، يك گروه مطالعاتى از ميان روشنفكران تحصيل كرده تشكيل داده بود كه ماترياليسم ديالكتيك را به زبان ساده براى مردم