گفتار چهارم : ترسيم جامعه كمال مطلوب - درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی - نسخه متنی

محمد شفیعی فر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتار چهارم : ترسيم جامعه كمال مطلوب

نفى نظام موجود و رد انديشه ها و مكاتب مادى و التقاطى شرط لازم انديشه انقلاب اسلامى است امّا كافى نيست و براى تكميل منظومه فكرى انديشه انقلاب اسلامى،بايد شرط ديگرى را هم فراهم كرد و آن اثبات جامعيت اسلام و ترسيم چارچوبى مطلوب براى تعويض پايه هاى ارزشى جامعه آينده است كه بعد ايجابى انديشه انقلاب اسلامى را تشكيل مى دهد.به تعبير فلسفى،هر ردّى اگر جدى باشد،مسبوق به اثبات است(1) و جريان فكرى فقاهتى ـ ولايتى در اين بعد نيز خيلى خوب كار كرد و ضمن اثبات قواعد شريعت اسلام،طرحى از حكومت اسلامى را ارائه داد كه دو شخصيت مؤثر در اين زمينه، حضرت امام خمينى(رحمه الله)و شهيد مطهرى بودند.شهيد مطهرى با استفاده از مبانى فلسفى استادش،علاّمه طباطبايى و از طريق مطرح كردن درست انديشه ها و معارف اسلامى،به تحكيم مبانى اعتقادى و فكرى مردم پرداخت و زمينه را براى طرح نظريه حكومت اسلامى از سوى امام خمينى(رحمه الله)فراهم كرد.

الف. طرح گسترده عقايد و معارف اسلامى

در مباحث گذشته در مورد وضع دين در جامعه و تبليغات اجانب در مورد ناتوانى اسلام و عدم كارآيى آن در شرايط جديد بحث كرديم و خلاصه كلام اين شد كه جريان فقاهتى ـ ولايتى اهتمام كامل خود را صرف اسلام واقعى كرد و تلاش داشت كه جامعيت اسلام را اثبات كند. به عبارت ديگر،اعتقاد داشت تا تبليغات منفى مخالفان و ناآگاهان جواب داده نشود، نمى توان طرحى از حكومت بر مبناى اسلام ارائه داد; زيرا در آن شرايط، اسلام

صرفاً به عنوان يك دين فردى با يك سلسله دستورهاى اخلاقى و عبادى شناخته شده بود و جريان فقاهتى تمام همّ و غمّ خود را در اين متمركز كرد كه اين وضع را نفى كرده، اثبات كند كه:

اسلام برنامه زندگى دارد.اسلام برنامه حكومت دارد... دعا و زيارت يك باب از ابواب اسلام است لكن سياست دارد اسلام،اداره مملكتى دارد اسلام،ممالك بزرگ را اداره مى كند.(2)

1. مبانى فكرى انقلاب اسلامى; متفكّر و نظريه پرداز انقلاب اسلامى شهيد مطهرى، اسلام را به خودى خود، هم دين و دولت مى دانست و هم ايدئولوژى و حكومت و هم دين و زندگى. بر همين اساس نوشت: «اسلام به عنوان يك دين، درعين حال يك مكتب و يك ايدئولوژى است،طرحى است براى زندگى بشر در همه ابعاد و شئون آن».(3) جريان فقاهتى ـ ولايتى تلاش مى كرد كه اسلام در همه ابعادش در جامعه اسلامى احيا شود و براى رسيدن به چنين هدف بلندى قدم اوّل، شناخت اسلام و اشاعه آن بود.

استاد مطهرى خود را در اين زمينه مسئول و متعهد مى دانست و به عنوان ايدئولوگ انقلاب در صدد بود كه پايه و قاعده اساسى بناى سياسى جامعه اسلام را مشخص كند(4) بدين لحاظ، به تعبير مقام معظم رهبرى مسأله شهيد مطهرى، «مساله يك جريان فكرى است در جامعه ما كه هرچه مى گذرد، برجستگى بيشترى پيدا مى كند».(5)همان گونه كه گفتيم، مبناى هر انقلاب، فكر و انديشه است و پاى نهادن به ميدان مبارزه بدون اتكا به يك انديشه استوار سرانجام خوشى ندارد و خلأ فكرى ناشى از عمل زدگى، جوّ ذهنى افراد را آماده پذيرش افكار انحرافى و التقاطى مى كند. بدين لحاظ،مبارزه بايد از روى نقشه و اصول صحيح و با تمهيد مقدمه باشد تا به نتيجه مطلوب برسد.

شهيد مطهرى با فهم اين حقيقت در صدد پى ريزى اصول صحيح اسلامى براى انقلاب بود و اصرار داشت كه بين بناى سياسى ـ اجتماعى اسلام (حكومت و نظام سياسى) و زيربناى فكرى ـ اعتقادى اسلام پپوند برقرار كند. در اين راستا، منظومه

فكرى منسجمى ارائه داد كه ابعاد فلسفى، علمى، اجتماعى واقتصاديش با هم كاملا سازگار بود.بر همين اساس، هاشمى رفسنجانى وى را «مجسّمه مكتب» و «مكتب مجسّم»(6) مى داند كه جهان بينى،ايدئولوژى،مشى سياسى ـ اجتماعى و شيوه زندگيش يك دستگاه منطقى را تشكيل مى داد.

شهيد مطهرى در سال 1340 به همراه شهيدبهشتى، شهيدباهنر، هاشمى رفسنجانى و آيتلله خامنه اى، جمعى را تشكيل داد كه مأموريت اصلى آن تدوين جهان بينى اسلامى بود(7) و خود ايشان در آستانه پيروزى انقلاب اسلامى مجموعه ارزشمند مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى را براى تغذيه فكرى جوانان ارائه داد.بدين ترتيب، جريان فقاهتى ـ ولايتى براى اولين بار، كار تحقيق دسته جمعى و مكتبى را پيرامون مسايل اسلامى آغاز كرده، سعى نمود به جميع جهاتِ بعضى از موضوعها بپردازند.

بدين لحاظ، كارهاى اساسى فكرى و اسلامى كه در سالهاى قبل از انقلاب انجام شده، بى نظير است و حتّى در سالهاى پس از انقلاب نيز برجستگى و اهميّت دارد و همين هاست كه مبناى فكرى انقلاب اسلامى را تشكيل مى دهد. در همين راستا،شهيد مطهرى را از معدود كسانى مى دانند كه انديشه اسلامى و به تعبير امروزى، ايدئولوژى انقلاب را طراحى كرد، پرورانيد و رواج داد.(8)

2. مكتب استدلالى سيستماتيك; استاد مطهرى به لحاظ احاطه و تسلّطش بر فلسفه، علوم و معارف اسلامى،طرح فكرى گسترده اى در مسايل اعتقادى اسلام و جهان بينى اسلام ترسيم كرد كه در چارچوب آن بسيارى از مسايل و مشكلات عصر جديد و شبهات مبتلا به جوانان را پاسخ مى داد و همه آثار و نوشته هايش نيز در همين چارچوب و با اين طرح بوده است. وى در اين زمينه مى نويسد:

خلاصه يك طرح اساسى در فكرم ريخته شده بود كه زمينه حل مشكلاتم در يك جهان بينى گسترده بود،در اثر درك اين مطلب و يك سلسله مطالب ديگر از اين قبيل،به اصالت معارف اسلامى اعتقاد پيدا كرده بودم،معارف توحيدى قرآن و نهج البلاغه و پاره اى از احاديث و ادعيه پيغمبراكرم و اهل بيت اطهار را در يك اوج عالى احساس مى كردم.(9)

طرح نويى كه شهيد مطهرى در ارائه انديشه و عقايد اسلامى ابداع كرد،مورد اقبال جوانان قرار گرفت.ايشان با كشف معمّاهاى فكرى نسل جوان تحصيلكرده و دانشگاهى و انتقال آنها به حوزه و روحانيت،از متن اسلام براى آنها پاسخهاى منطقى و اسلامى مى داد و حوزه ها و روحانيت را به تحرك وا مى داشت.

اصلاح حوزه و تجهيز آن به منطق علمى،چيزى بود كه شهيد مطهرى پى گيرى مى كرد و در سالهاى نزديك به پيروزى انقلاب اسلامى،با اظهار نگرانى از آينده انقلاب،تصميم داشت به قم برود و با ايجاد تحوّل در حوزه،(10) مطابق نيازهاى روز،متخصّص تربيت كند.(11)

در آن روزها كه بحث اقتصاد و مكاتب فلسفى جديد بحث روز بود، شهيد مطهرى گفته بود مى خواهم در قم راجع به اقتصاد اسلامى شاگردانى تربيت كنم كه وجودشان بسيار ضرورى است.

ايشان در پايان كتاب علل گرايش به ماديگرى پس از توضيح و تفصيل علل گرايش به ماترياليسم در ايران و جهان، راه حل اين مشكل را در آن مى دانست كه اولا مكتب الهى به طور معقول،علمى واستدلالى صحيح عرضه شود.از نظر ايشان،اين امر در سايه يك مكتب استدلالى سيستماتيك امكان پذير بود و معارف اسلامى از اين نظر، بسيار غنى بود و مى توانست پاسخگوى اين نياز باشد.(12) ثانياً بايد پيوند مسايل الهى با مسايل اجتماعى سياسى مشخص مى شد و روشن مى گرديد كه مكتب الهى از نظر پشتوانه بودن براى حقوق سياسى ـ اجتماعى چه جايگاهى دارد.به نظر ايشان در اين زمينه نيز تعليمات اسلامى غنى بود و وظيفه روشنفكران مسلمان اين بود كه مكتب حقوقى اسلام را از جنبه هاى سياسى ـ اقتصادى معرفى كنند.(13)

3. استاد مطهرى و نظريه وحدت; طرح گسترده معارف اسلامى در واقع،بعد اثباتى نفى مادّيت و ماترياليسم است و دليل جذابيت و گيرايى بحثهاى شهيد مطهرى در ردّ ماترياليسم و مادّيت، پشتوانه اثباتى آن بود.يكى از ابعاد اين طرح نظرى كه مستقيماً راه

را براى ارائه يك نظريه حكومت باز مى كند و بحث بسيار جديد و مبتكرانه اى است، مطرح كردن علم كلام در عداد حكمت عملى است. شهيد مطهرى در تعريف علم كلام و موضوع آن تحوّلى ايجاد مى كند كه به لحاظ معرفت شناختى، بسيار مهم و سازنده است و زمينه را براى بسط انديشه سياسى شيعه فراهم مى كند.

يكى از مسايل مهم فلسفه علم،موضوع هر علم است كه در منطق و فلسفه بحث مى شود. موضوع هر علم موجب تمايز مسايل آن علم از علوم ديگر مى شود. بر اين اساس، مسايل هر علمى با يكديگر نوعى وحدت موضوعى دارند و نمى توان موضوعهاى متعدّد و متباين را ذيل يك علم قرار داد. امّا استاد مطهرى معتقد است كه ما مى توانيم علمى داشته باشيم كه وحدت مسايل آن، وحدت اعتبارى باشد; بدين معنى كه موضوعهاى متعدّد و متباين داشته باشد و يك غرض و هدف مشترك، منشأ اين وحدت و اعتبار شده باشد.

/ 287