جريان فكرى فقاهتى ـ ولايتى - درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی - نسخه متنی

محمد شفیعی فر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جريان فكرى فقاهتى ـ ولايتى

اين جريانكه تداوم و ميراث دار انديشه اسلامى است، در دوره 57 ـ1332 كم كم متمايز مى شود و بهواسطه ويژگيهاى خاص خود، هرچه به پايان دوره نزديك مى شويم، برجستگى و تمايزش بيشتر مى شود و در جريان استقرار نظام جمهورى اسلامى و تثبيت نظامات سياسى ـ اجتماعى، اصول فكرى و برنامه هايش به طور كامل مشخص مى گردد.

اين جريان فكرى، اسلام را به عنوان يك كليت جامع و مانع مطرح مى كرد و براى تحقق حاكميت اسلام، به تغييرى اساسى و بنيادى (نه روبنايى سياسى ـ اجتماعى) در جامعه مى انديشيد و نقطه عزيمت خود را اصلاح فرد و تربيت نيرو و كادر گذاشت. بدين لحاظ، يك دوره سازندگى فردى و تأمل نظرى را تجربه كرد و در فرآيند سازندگى فكرى و فردى،طرح گسترده اى از عقايد و معارف اسلامى را به پيروان خود آموزش داد و پس از آماده كردن آنها براى ورود در فرآيند انقلاب، مبارزه سياسى ـ اجتماعى را شروع كرد.

از اين نظر، فعاليتهاى فكرى و فرهنگى وجه مشخصه اين جريان است; به گونه اى كه حتى شيوه مبارزه اش نيز كاملا فرهنگى است، نه سياسى و نه مسلحانه. به پشتوانه همين سازندگى فردى و تربيت نيرو،جريان فقاهتى ـ ولايتى در شرايط مساعد تاريخى ناشى از تحولات داخلى و بين المللى اوايل دهه 1340 به تحولى اساسى در گفتمان سياسى شيعه دست مى زند و پارادايم جديدى را عرضه مى كند كه مطابق آن، اجراى احكام الهى منوط به قبضه قدرت سياسى و اعمال حاكميت از سوى فقهاى جامع الشرايط است. بدين لحاظ، براى اولين بار نظام سلطنتى با استناد به اسلام و قرآن نفى مى شود و حق اعمال حاكميت براى فقها به عنوان نواب عام امام زمان (عج) اثبات مى گردد و امام خمينى (رحمه الله) بر اساس آن،نظريه «ولايت فقيه» را ارائه مى دهد.

به منظور پياده كردن اين طرح ايده آل، قدم اوّل سرنگونى و خلع يد از نظام سلطنتى بهوسيله يك نهضت مردمى بود. بر اين اساس، انقلاب اسلامى در واقع، تحقق عملى نقشه فكرى و عقلى جريان فقاهتى ـ ولايتى در صحنه سياسى ـ اجتماعى بود كه آخرين مرحله از مراحل شكل گيرى و تكوين انقلاب اسلامى است. به عبارت ديگر، قبل از تحقق عملى و عينى انقلاب، فرآيندهاى ذهنى و عقلى بسيارى طى شده بود كه ما آنها را به عنوان مبانى و مقدمات فكرى انقلاب اسلامى مى شناسيم.

بنابراين، يكى از علل و عوامل مهمّ ظهور، پيروزى و تداوم انقلاب اسلامى،تحولات فكرى ـ فرهنگى دوره 57 ـ1332 بوده است و اگر تلاشهاى فكرى و نظرى نبود و مبادى فكرى لازم ساخته نمى شد و در جامعه گسترش نمى يافت، حتى در صورت پيروزى انقلاب، در تداوم آن و برپايى نظام سياسى ـ اجتماعى دچار بن بست نظرى و عملى مى شديم. در اين راستا، شرايط و عوامل ساختارى صرفاً به عنوان عوامل معدّ و كمك كننده، آن هم در مراحل نهايى انقلاب اسلامى مؤثر بودند و نقش و وزن اصلى تعيين كننده از آن فكر و انديشه بوده است.

بدين لحاظ در تحليل انقلاب اسلامى و نيز بررسى تحولات سياسى ـ اجتماعى دوره مذكور هم بايد بيش از هر چيز به مسايل فكرى و فرهنگى پرداخت و از ابزار تحليل فلسفى و منطقى بهره جست.رهيافت جامعه شناختى مرسوم در تحليل مسايل انقلاب اسلامى و تحولات سياسى ـ اجتماعى ايران، على رغم اهميت و فايده اش، ناقص است و تنها بخشى از واقعيت و در واقع پله هاى آخرين نردبان واقعيت را نشان مى دهد و نمى تواند به عمق واقعيت و علت آن رهنمون شود. به نظر مى رسد ناديده گرفتن اين امر و تكيه بيش از حد تحليل گران بر متدهاى جامعه شناختى تحليل، دليل اصلى عدم موفقيت آنها در تحليل مسايل ايران و بخصوص فهم و درك انقلاب اسلامى بوده است.

/ 287