1. جمعيت مؤتلفه اسلامى
پس از قيام 15خرداد در بعد سياسى و تشكيلاتى مبارزه تحولى بهوجود آمد; به گونه اى كه جمعيت مؤتلفه اسلامى تشكيل گرديد كه مركب از افراد و گروهها و هيأتهاى مذهبى مختلفى بود كه در جريان لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى فعاليتهاى پراكنده اى داشتند و از طريق تماس با امام، كار خود را در تهران پى گيرى مى كردند و اعلاميه ها و نوارهاى سخنرانى امام را پخش مى كردند. اين گروههاى پراكنده كه اغلب به منظور برگزارى مراسم عزادارى و مجالس وعظ و تبليغ بهوجود آمده و فاقد تجربه سياسى و سازماندهى و حتى فاقد معلومات كافى بودند،(1) پس از 15خرداد به كار خود شكل دادند و با راهنمايى و ارشاد امام با هم آشنا و متصل شدند و تشكيلاتى به نام «جمعيت مؤتلفه اسلامى» بهوجود آوردند.(2) اين جمعيت، براى مشروعيت دادن به مبارزه خود درصدد ارتباط با فقيهى بودند كه ضمن ايمان به مبارزه، آنها را ارشاد و راهنمايى كند. بدين لحاظ كار آنها در دو جبهه سياسى و فكرى متمركز بود. بعد فكرى آن، نقش مددرساندن و فكر و ايده دادن به مبارزان سياسى را ايفا مى كرد و امام(قدس سره) تأكيد داشتند كه چون مردم ايران، هنوز اسلام را كاملاً نمى شناسند، بايد در اين زمينه كار فكرى و فرهنگى بشود. اين بود كه اين جمعيت در تهران با يك شوراى روحانى منتخب حضرت امام از جمله شهيدمطهرى، شهيد بهشتى، شهيد باهنر، انوارى، غفورى، مولايى و هاشمى رفسنجانى مرتبط بودند. در اين ميان، شهيدمطهرى هم مؤسّس جمعيت بود و هم نماينده امام در آن و هم اينكه ايدئولوژيك و نظريه پرداز آن بود و كتاب انسان و سرنوشت وى محصول درسهاى ايدئولوژيك در جلسات اين جمعيت است كه در هدايت مبارزه در صراط مستقيم اسلام و دفع شبهات در زمينه قضا و قدر تأثير بسزايى داشت و مقدمه آن تحت عنوان «علل عظمت و انحطاط مسلمين» بسيار پربار و راهگشا و داراى بار سياسى ـ اجتماعى بود. در اين جمعيت، جداى از هسته مركزى 12 نفرى، يك شوراى روحانى، متكفل تهيه خوراك فكرى براى جوانها بود و شهيدمطهرى اولين جزوه آموزشى آن را تهيه كرد و1. سيرى در زندگانى استاد مطهرى، ص 17، مقاله هاشمى رفسنجانى.2. ر.ك به: جاويد موسوى، پيشين، صص 95ـ90، مصاحبه آيت الله انوارى.