گفتار اوّل : كليّات - درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی - نسخه متنی

محمد شفیعی فر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتار اوّل : كليّات

موج حيات و جوششى كه در شرايط ناشى از آزادى پس از ديكتاتورى رضاخان در عرصه هاى مختلف فكرى، سياسى و اجتماعى كشور ايجاد شده بود،(1) در دهه 1330 با توجه به تجربه ناموفق جريانهاى غيرمذهبى، به يك نهضت فكرى و فرهنگى تبديل شد كه احياى انديشه اسلامى و گسترش اسلام خواهى را به ارمغان آورد. اين تغيير و تحول، چنان عميق و ريشه اى بود كه غالب تحليل گران و ناظران مسايل ايران، چه داخلى و چه خارجى به دليل عدم درك صحيح مسايل فكرى اسلام و ايران آن را حتّى مذهبى جديد (غير از شيعه رايج) تلقى كرده اند.(2) راديكاليزه شدن شيعه، ايدئولوژيك شدن دين اسلام و اصلاح فكر دينى، محمل هايى است كه اين تحولات در چارچوب آنها توضيح داده مى شود.

الف. التقاط

على رغم اينكه اين دوره، عصر بازگشت به اسلام است و انديشه ها و جريانهاى فكرى، حول محور اسلام مى چرخند، رگه هايى از عناصر فكرى دوره قبل نيز وجود دارد كه يكپارچگى و خلوص انديشه اسلامى را خدشه دار مى كند. به عبارت ديگر، با وجود

حاكميت و تسلط انديشه هاى مذهبى تحت لواى اسلام، به دليل تداوم و استمرار

1. محمدعلى تقوى، اصلاح فكر دينى در انديشه متفكران معاصر ايران، 40 ـ 1320، پايان نامه، ص 204.

2. ما نمونه اى از اين تحليل و تفسيرها را در ادبيات و پيشينه تحقيق ذكر كرده ايم; براى نمونه مى توان به منابع زير مراجعه كرد:

:imalselokhiehs azer ila -tic.po ,lopkocs.t ;.tic.po no yratnemmoc" lnarfdlog retlaw ;, ,"lopcoks,yticos dna yroeht.103 ,p

ـ تقوى، پيشين، ص 15; رزاقى، پيشين، صص 5 ـ 4; على شريعتى، تشيع علوى و تشيع صفوى; صادق زيباكلام، پيشين، صص 89 ـ 83 ، بخصوص بنيادگرايىاسلامى.انديشه هاى غيرمذهبى در فرمها و شيوه هاى ديگر، مواجه با نوعى التقاط هستيم.

رگه هايى از بينشهاى غيرمذهبى دوره قبل از 1332، همانند ليبراليسم، ماركسيسم و ناسيوناليسم در اين دوره با تغيير و تعديل در اصول و شيوه ها، تداوم مى يابند. برخى از روشنفكران كه مايه هاى مذهبى نيز داشتند، سعى مى كنند با تعديل اين آموزه هاى وارداتى و بيگانه از اسلام، آنها را با انديشه هاى اسلامى تلفيق كنند و به نحوى، بين اسلام و ايدئولوژيهاى جديد غيرمذهبى، پل سازگارى و آشتى برقرار سازند.

اين روشنفكران كه مسلمان و معتقد به اسلام بودند و از سوى ديگر، ضعف و كاستى انديشه ها و جريانهاى غيرمذهبى را تجربه كرده بودند، نمى توانستند به راه اسلاف خود بروند. امّا از آنجا كه با مسايل عصر جديد و نيز علم جديد آشنا بودند، نمى خواستند از نتايج و ثمرات آن نيز بى بهره بمانند. بدين لحاظ در صدد برآمدند كه با تلفيق اسلام و ايدئولوژيهاى جديد، به تصور خود اسلام را در مواجهه با مسايل عصر جديد، توانمند كنند; زيرا آنها به لحاظ نداشتن مبانى اسلامى قوى، و نيز تحصيل در غرب، اسلام را در شرايط عصر جديد، غير كاربردى و ناكارآمد مى دانستند. در ديدگاه آنها، اسلام متعلق به 14 قرن پيش بود و در شرايط جديد، توان پاسخگويى نداشت و بهترين راه، آن بود كه رنگ و صبغه جديد و عصرى به آن بدهند تا ضمن حل مسايل و مشكلات جامعه، اتهام غيرمذهبى بودن را نيز نداشته باشد.

بر همين اساس در دوره 57 ـ 1332 نيز ما شاهد قرينه هاى همان جريانهاى فكرى غيرمذهبى قبل از 1332 هستيم كه اسلام را با ليبراليسم، ناسيوناليسم و ماركسيسم التقاط كرده اند. التقاط به معناى «مخلوط كردن معبودها، هدفها و روشهاى دلپذير بشرى با عقايد راستين و احكام پاك الهى»(1) است و منظور ما از التقاطى، كسى است كه مطالبى را از اينجا و آنجا گرد مى آورد و بدون توجه به تناسب يا عدم تناسب، سازگارى و عدم سازگارى، آنها را با هم مخلوط مى كند و به تصور خودش چيز جديدى ارائه مى دهد. به عبارت ديگر التقاطى كسى است كه اجزاء و مؤلفه هاى نظرش با هم نمى خوانند و تناسب و انتظام ندارند.(2) البته خودش، ناسازگارى و عدم تناسب اين اجزا را نمى داند. بدين لحاظ، روشنفكران و متفكرانى كه به التقاط و آشتى بين اسلام و

1. مهدى بازرگان، بازيابى ارزشها، ج 1، ص 48.

2. داورى، ناسيوناليسم و انقلاب، ص 12.

/ 287