همان گونه كه گفتيم، شرايط سياسى ـ اجتماعى ايران بعد از كودتاى 28 مرداد به گونه اى بود كه در سير بعدى تحولات ايران و شكل گيرى انديشه انقلاب اسلامى تأثير گذاشت. در تداوم سازندگى فكرى و تأمل نظرى دهه 1330، شاهد موقعيت خاص سياسى ـ اجتماعى و تحولات داخلى و بين المللى در اوايل دهه 1340 ايران هستيم كه به عنوان يك كاتاليزور و متغير واسطه اى براى انديشه انقلاب اسلامى عمل مى كنند. نيروها و جريانهاى فكرى ايران كه در طول دهه 1330 به تأمل و ارزيابى اوضاع پرداخته بودند در شرايط جديد اوايل دهه 1340 به ارزيابى و جمع بندى جديدى مى رسند كه اين امر، بخصوص در مورد جريان فكرى فقاهتى ـ ولايتى، بارزتر و مشخص تر است و روحانيت شيعه را به يك تحول اساسى در گفتمان سياسى (political discourse) رهنمون مى شود. جريان فقاهتى ـ ولايتى در مقطع بعد از 15خرداد 1342 با پشتوانه كار فكرى و تأمل نظرى خود و با ارزيابى مجدد شرايط سياسى ـ اجتماعى داخلى و بين المللى به اين موضع اساسى رسيد كه براى اجراى احكام اسلامى و تثبيت حاكميت اسلام، بايد همانند يك حزب سياسى مبارزه كند و با در انداختن طرحى نو، قدرت سياسى را مستقيماً و بالاستقلال (بدون مشاركت و ائتلاف با روشنفكران) به دست بگيرد. به عبارت ديگر، پس از سركوب قيام 15خرداد، عمل كردن در چارچوب نظام مستقر به عنوان گروه ذى نفوذ، و نيز همكارى با جريانهاى ملى و روشنفكرى از دستور كار جريان فقاهتى ـ ولايتى خارج شد و هدف اول و آخر اين جريان فكرى، تغيير نظام سلطنتى و كسب قدرت سياسى از طريق تشكيل حكومت اسلامى توسط فقهاى جامع الشرايط قلمداد شد. اينجا دالان ورودى و سنگ بناى انديشه انقلاب اسلامى است; زيرا همان گونه كه در مباحث نظرى گفتيم، نفى نظام موجود و ارائه نظام جايگزين، دو ركن مهم هر انديشه انقلابى است كه از اواسط دهه 1340 كم كم مطرح مى شود. امّا قبل از اينكه به انديشه انقلاب اسلامى و مشخصات و ويژگيهاى آن بپردازيم، شرايط سياسى ـ اجتماعى اوايل 1340 را كه شرايط جديدى نسبت به دهه 1330 محسوب مى شود و بستر اين تحول فكرى عمده بودند، به اختصار مطرح مى كنيم.