درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
كاغذسازى پا نخواهد گرفت، درهاى مساجد و تكايا به عنوان خرافات و اوهام بسته خواهد شد اما سيل ها از رمانها و افسانه هاى خارجى كه در واقع جز حسين كرد فرنگى و رموز حمزه فرنگى چيزى نيستند بهوسيله مطبوعات و پرده هاى سينما به اين كشور جارى خواهد گشت به طورى كه پايه افكار و عقايد و انديشه هاى نسل جوان از دختر و پسر تدريجاً بر بنياد همان افسانه هاى پوچ قرار خواهد گرفت و مدنيت مغرب و معيشت ملل مترقى را در رقص و آواز و دزدى هاى عجيب آرسن لوپن و بى عفتى ها و مفاسد اخلاقى ديگر خواهند شناخت مثل آن كه آن چيزها لازمه متمدن بودن است.(1) بدين لحاظ، مى توان گفت كه شهيد مدرس به عنوان يك شخصيت مسلمان و آزاديخواه و وطن دوست با استبداد و استعمار كهنه و نو مبارزه مى كرد و با اينكه عبارت معروف «سياست ما عين ديانت ماست و ديانت ما عين سياست ما» به ايشان منتسب است، اما مدرس عملا فقط در حد دخالت در سياست رفتار كرد. وى به لحاظ شرايط زمانى، فقط به تهاجمات وارد به حريم اسلام پاسخ مى داد و هيچ گاه طرحى از حكومت اسلامى ارائه نداد و ادعا نكرد كه بايد يك حكومت دينى بر مبناى اسلام تشكيل شود.