درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی - نسخه متنی

محمد شفیعی فر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ايدئولوژيهاى جديد مى پردازند، پيش فرضشان، سازگارى و امكان پيوند بين آنهاست. به عبارت ديگر، همه دين گرايان تحصيل كرده عصر جديد در ايران، مايل به هماهنگى و سازگارى دين و مستلزمات عصر جديد بوده اند.

يكى از وجوه التقاط اين است كه بخواهيم براى كليه مقوله هاى مذهبى، توجيه علمى ارائه كنيم و اين عقيده را تعميم دهيم كه معارف دين، براساس تحقيقات طبيعى بوده و هست. چنين سازگارى در واقع، «ارائه علم كلام جديدى» بر مبناى كشفيات علمى است.(1) اين نحوه التقاط در كشور ما خيلى شيوع يافت كه به طور عمده تحت تأثير تحولات خارجى بود و بيشتر حوزه هاى فكرى دانشگاهى را تحت تأثير قرار داد. مهدى بازرگان از جمله افرادى بود كه ضمن آشنايى با علوم جديد سعى كرد با عينك علوم تجربى صحت معارف دينى را به اثبات برساند.(2)

در مقابل، روشنفكران قبل از 1332 كه دربست به ليبراليسم يا ماركسيسم معتقد بودند، در دوره 57 ـ 1332، مكتبها و جريانهاى التقاطى ظهور مى كنند كه با اخذ قسمتهايى از كمونيسم و اگزيستانسياليسم و تركيب آن با اسلام به خيال خود، اسلام اصيل و ناب را ترويج مى كنند.(3) امّا اين التقاط و آشتى معمولاً به گونه اى انجام شده كه بيشتر به نفع وجوه غيرمذهبى بوده است. شايد اين امر مربوط به ذات التقاط و يا عصر جديد باشد; زيرا به نظر مى رسد كه مسأله التقاط اصلاً در ارتباط با دنياى غرب و عصر جديد، پيدا شده است. بدين معنى كه با شيوع افكار جديد غرب در جهان سوم، روشنفكران جهان سوم با حفظ برخى از مبانى فكرى خود، محتواى فكر غربى را پذيرفتند و نتيجه عمده اين امر، مسخ مذهب از جامعه و زدودن روحيه مذهبى بود كه به نام تجدّدطلبى دينى، به تحريف مذهب پرداخت.(4)

همان گونه كه در بررسى مفصل جريانهاى التقاطى اين دوره خواهيم ديد، اين حركتها نتوانستند راه به جايى ببرند و مقدمات و مبانى فكرى يك انقلاب را بسازند; زيرا آنها به لحاظ فلسفى و نظرى اصول انديشه هاى بيگانه را مدّنظر داشتند و با تطبيق اسلام بر انديشه هاى جديد، مى خواستند از اسلام دفاع كنند و با بيگانه بجنگند و اين شدنى نبود.

1. جعفريان، پيشين، ص 66.

2. براى مطالعه بيشتر در اين زمينه ر.ك به: تقوى پيشين، صص 300 ـ 253 و رزاقى، پيشين، صص 99 ـ 95.

3. مطهرى، پيرامون انقلاب اسلامى، ص 129.

4 . جعفريان، پيشين، ص 9.

/ 287