درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اينكه در سال 1344، جبهه ملى سوم هم تشكيل شد، باز هم به دليل عدم انسجام فكرى و بى برنامگى و فقدان رهبرى، عملاً راه به جايى نبرد و شاه نيز با پشت سر گذاشتن بحران سالهاى 42 ـ 1339 و قلع و قمع مخالفين، قدرتمندتر از گذشته به صحنه بازگشت. بازرگان كه در سال 1344 محكوم به زندان شده بود، در سال 1346 آزاد شد و زندگى بى سر و صدايى را آغاز كرد(1) تا اينكه نهضت آزادى، در آستانه انقلاب اسلامى، فعاليت خود را از سرگرفت. تا اوايل سال 1357، اثرى از فعاليتهاى سياسى نهضت آزادى و بازرگان نبود و از اواخر بهار همان سال بود كه كم كم صداهاى مخالف از ليبرالها و بقاياى جبهه ملى مصدق به گوش رسيد. آنها كه عمدتاً در سنين بالاى عمر بودند، پس از خروج از انزوا، ابتدا شروع به دادن اعلاميه يا فرستادن نامه هاى بدون امضاء به مقامات داخلى يا سفارتخانه ها و خبرگزاريهاى خارجى كردند و سپس اعلاميه هاى امضا شده به شاه و ساير مقامات ارسال كردند و بعضى از آنها هم با معرفى سفير امريكا در تهران، اظهار تمايل كردند كه با سفارت امريكا در تماس باشند(2) و اين رويه را تا 13 آبان 1358 ادامه دادند.