درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
همين طور در كتاب عشق و پرستش يا ترموديناميك انسان(1) تلاش مى كند كه عشق و پرستش را ماشين حرارتى محرك انسان به سوى خدا قلمداد كند. در كتاب دوجلدى سير تحول قرآن(2) هم با كمك رياضيات اثبات مى كند كه طول هر آيه قرآن بر حسب موضوع و زمان نزول آن متفاوت است و بدين ترتيب با محاسبات رياضى (نه اخبارى) مى توان زمان نزول آيات را فهميد. بدين ترتيب، بازرگان به شدت تحت تأثير علم گرايى است و مى خواهد هر حقيقتى را جامه علمى بپوشاند و با كمك فرمول و ترسيم منحنى، مقصود خود را بيان كند.(3)بهره گيرى از علوم تجربى و دقيقه، مهمترين و برجسته ترين ويژگى بازرگان است و او تنها متفكر ايرانى است كه به طور وسيع از علوم دقيقه، بخصوص ترموديناميك، براى تفهيم و تفهم دين بهره مى جويد و اين شيوه در آثار اوليه وى به شدت مشاهده مى شود. وى علوم را هم در تأييد دين و هم در فهم و استنباط دين به كار مى گيرد و معتقد است همان گونه كه در زندگى روزمره و عملى از دستاوردهاى علمى استفاده مى كنيم،در قلمرو دين هم بايد آن را مدّ نظر قرار(4) دهيم. كمترين فايده اين كار، آن است كه علم، اشتباهها و خرافه هاى دين را پاك مى كند(5) و مسلمانان را از انحطاط و قهقرا رهايى مى بخشد. بدين لحاظ، نوعى ادعاى رنسانس اسلامى يا دين پيرايى در وى مشاهده مى شود كه در جهت احياى انديشه ها و مفاهيم اسلامى است. پيوند دين و دنيا، نقد سنت و روحانيت و بازنگرى در مفاهيم دينى در همين راستاست. براى بازرگان، هر مسأله اى كه در ارتباط با مصالح دين و دنياى مردم باشد، مسأله اى شرعى است و اسلام نمى تواند نسبت به آن بى نظر باشد. به نظر وى، تفكيك دين و دنيا و عدم توجه به عمل اجتماعى، موجب زايل شدن دنيا شده و دين را به بيراهه برده است. بر اين اساس، تفكيك مذكور را نمى پذيرد، ولى تداخل دين را در سياست، به طور مطلق نمى داند و آن را فقط در حد نظارت عاليه و مشخص كردن