درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
مى خواست نشان دهد كه برخلاف فهم علماى سنتى، دين اسلام يك دين عصرى و منطبق بر مقتضيات همه زمانهاست. اما نتيجه ديگرى كه بر سازگارى دين و علم مترتب مى شود، اثبات دمكراسى اسلامى است كه در چارچوب حل تعارض بين اسلام و ناسيوناليسم انجام مى گيرد; به گونه اى كه يك مسلمان هم مى تواند با حفظ مسلمانى خود، دمكراسى مشروطه و پارلمانى را بپذيرد. 3. تلفيق ناسيوناليسم و دين;اگر سازگارى علم و دين در حوزه انديشه و تفكر ظاهر مى شد، اثبات سازگارى دين و ناسيوناليسم اثر مستقيم سياسى ـ اجتماعى دارد و در حوزه عمل ظاهر مى شود. گرچه آشتى ناپذيرى بين اسلام و ناسيوناليسم، ناشى از خصيصه ذاتى اسلام بود و نهضت آزادى هم بر آن واقف بود، ولى تجربه عملى ائتلاف ملّيون ـ مذهبيون و همكارى عملى علما با نيروهاى ملى، نهضت آزادى و برخى از متفكرين ملى را به اين تلاش واداشته بود كه سعى كنند، براى چنين اتحاد و ائتلافى، مبانى نظرى و فكرى هم درست كنند. البته نهضت آزادى و بخصوص مهندس بازرگان در اين چارچوب، فقط به نهضت ملى مصدق نظر مى كرد و فقط جنبه هاى آزادى طلب و دمكراتيك ناسيوناليسم را مدنظر داشت و جنبه هاى قدرت طلبى و قومى آن، چندان مورد توجه نبود و همين تفاوت باعث مى شد كه على رغم آشتى ناپذيرى اسلام و ناسيوناليسم، مهندس بازرگان بخواهد بين اسلام و آموزه هاى دمكراتيك آشتى ايجاد كند; بخصوص كه شباهتهاى نظرى ظاهرى بين اسلام و دمكراسى وجود داشت و مجوز اين هماهنگى، برخى واژه ها و مفاهيم اسلامى بود كه با مفاهيم دمكراتيك شباهت معنايى داشت. از جمله مفاهيمى كه در اين زمينه قابل اشاره است، مفاهيم برابرى، آزادى و دمكراسى در نظام اسلام است كه مورد تأكيد نهضت آزادى و بازرگان قرار مى گيرد. در اين ميان، آزادى مهمترين مقوله اى است كه بازرگان آن را مقتضاى اطاعت از خدا و عبوديت وى مى داند و معتقد است كه گرچه عين كلمه آزادى و حريت در قرآن و منابع اسلامى نيامده است، ولى در فرمايشات پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه(عليهم السلام) و نيز در آيات قرآن، مفاهيم و نتايج آن آمده است.(1) به نظر 1. بازرگان، بازيابى ارزشها، ج3، ص 364.وى، اگر اين آزادى را در روابط بين دولت و مردم در نظر بگيريم، همان دمكراسى و حكومت مردم بر مردم است; زيرا در روابط بين دولت و مردم هم نظارت بر دولت وجود دارد، هم ليبراليسم خدمتگذارانه دولت نسبت به مردم در حقوق و آزاديهاى افراد و هم رعايت صادقانه شرايط متقابل و قراردادهاى اجتماعى، اطاعت از مقررات مصوّب و تمكين به ضوابط و حدود و كيفرهاى دولت.(1) اين در واقع، برداشتى است كه بازرگان از اسلام كرده و آن را واجد دمكراسى دانسته است. با توجه به اين برداشت، وى دوره پيامبر، خلفاى راشدين و على(عليه السلام) را عالى ترين و كامل ترين، نمونه دمكراسى و آزادى مى داند.(2) گرچه اين مطلب در سالهاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نوشته شده، ولى موضع اساسى و ثابت نهضت آزادى، تأكيد بر مفهوم آزادى است و اين امر حتى در عنوان رسمى تشكيلات آن نيز وارد شده است. ظلم و استبداد طولانى مدت پادشاهان در ايران، همواره زمينه ضداستبدادى را در ايران روشن نگه داشته است و نهضت آزادى نيز، همان گونه كه گفتيم، محصول فضاى خفقان آلود و ديكتاتورى مطلقه سالهاى پس از كودتاى 28 مرداد است و ذهنيت رهبران آن نيز در چنين شرايطى شكل گرفته و پرورش يافته است.(3) مهمترين مسأله تاريخ معاصر ايران از نظر نهضت آزادى، سيطره استبداد بوده كه بيش از هر عامل ديگرى بر وضعيت جامعه اثر گذاشته و حتى مهم تر و مقدم تر از استعمار و استيلاى خارجى بوده است!(4)