درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی - نسخه متنی

محمد شفیعی فر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بر همين اساس، انقلاب سفيد را «انقلاب سياه» و براى به يغمابردن ثروت طبيعى ايران و تهيه مواد مصرفى لازم براى امپرياليستهاى متجاوز مى دانست كه نتيجه آن عقب ماندگى هرچه بيشتر ايران بود. از سوى ديگر، سازمان، اين انقلاب را انحرافى اساسى در جريان انقلاب عظيم و واقعى ملت مى دانست كه شاه بهوسيله آن، از انقلاب اصلى جان سالم به در برد و آن را به نفع خود و سرمايه داران و انحصارگران داخلى و خارجى تمام كرد.(50)

در واقع، انقلاب واقعى از نظر سازمان، يك مفهوم كاملاً اقتصادى (نه سياسى) و نهضتى توده اى است كه عناصر اساسى پيش برنده آن، دهقانان، روستانشينان، طبقات زحمتكش و رنجبر هستند.(51)

با اينكه در اين دوره اساس بحث سياسى عوض شده، از عقب ماندگى جامعه به سوى بحث انحطاط و زوال (فرهنگى) ترقى كرده بود و على رغم اينكه جريانهاى فكرى ديگر، موضوع عقب ماندگى به مفهوم اقتصادى آن را مشكل اصلى جامعه نمى دانستند، سازمان همچنان در چنبر «عقب ماندگى» بود و مشكل جامعه را به طور كلى، اقتصادى قلمداد مى كرد; منتهى فرق اين بحث سازمان با بحثهاى عقب ماندگى قبل از 1332 در آن بود كه سازمان مذكور چاره مشكل را نوسازى و غرب گرايى نمى دانست و كاملاً برعكس جريانهاى قبل از 1332 آن را ناشى از خود غرب مى دانست و راه حلى كه ارائه مى داد، مبارزه با پايگاه داخلى امپرياليسم و كوتاه كردن دست آن در مرحله اول و سپس مبارزه با خود امپرياليسم و تغيير در مناسبات اقتصادى اجتماعى جامعه بود.

مسأله مهمى كه از سالهاى 1334 به بعد در ايران اتفاق افتاد استقرار مجدد ديكتاتورى مطلقه شاه با پشتيبانى و حمايت سياسى، نظامى و اقتصادى امريكا بود; به گونه اى كه در اوايل دهه 1340 دايره حاكميت و اقتدار امريكا در ايران تكميل شد. سازمان با توجه به اين واقعيت ملموس، سرنوشت جامعه را جداى از سرنوشت سرمايه دارى جهانى و امپرياليسم امريكا نمى دانست و در مبارزه انقلابى خودش بيشتر نگاه به بيرون داشت تا درون.

نگاهى به كتابها و جزوه هاى آموزشى سازمان در زمينه هاى سياسى نشان مى دهد كه آنها صرفاً به اهميت و نقش مسايل سياسى و بخصوص استعمارى مى پرداختند و برخى كتابهاى جهان سومى در مورد تاريخچه مبارزره ملتها در مقابل استعمار، مورد آموزش آنها بود.(52)بدليل توجه صرف به مسايل روبنايى سياسى، كمتر اشاره اى به مبانى و انديشه هاى سياسى و حتى بحث حكومت در آنها وجود داشت.

سازمان مذكور، حتى قيام امام خمينى (قدس سره) در مقابل انقلاب سفيد شاه را هم به عنوان يك موضع ضداستعمارى و ضدامپرياليستى ارزيابى مى كرد و معتقد بود كه امام (قدس سره) برخلاف ساير نيروهاى سياسى روشنفكران و دانشگاهيان و احزاب، اولين و تنها كسى بود كه ماهيت ضدانقلابى شاه و وابستگى وى به امپرياليسم را درك مى كرد.(53) بر همين اساس، امام را رهبر مبارزه عليه استبداد داخلى و دست نشاندگى خارجى قلمداد مى كرد(54) كه عليه استعمار و استثمار و به قصد قطع دست خون آلود و جنايتكار استعمارگران قيام كرده است.(55)

از آنجا كه سازمان، شاه را نيز عامل بى چون و چراى امپرياليسم مى دانست،(56) نيم نگاهى به مسايل داخلى و استبداد ديكتاتورى هم داشت. اشاره به اعطاى آزاديهاى فردى و اجتماعى ملت و قلمداد كردن رژيم شاه به عنوان رژيمى فاشيستى و ديكتاتورى(57) و نيز توجه به آرمانهاى ملى و تحقق حاكميت ملى و حق تعيين سرنوشت براى مردم در همين راستا بود.(58)

4. شيوه مبارزه;راه حلى كه سازمان براى رفع مشكل جامعه ارائه مى داد، دقيقاً برگرفته از اصول فكرى و انديشه هاى آن است. سازمان پس از قيام 15 خرداد، طى تحليل خود از وضعيت جامعه، دشمن اصلى ملت ايران را امريكا و ديگر امپرياليستهاى غرب قلمداد كرد و به اين نتيجه رسيد كه نوك پيكان حمله بايد به سمت آنها و رژيم دست نشانده آنها باشد. سازمان به دليل ردّ مبارزه سياسى نهضت آزادى كه با قبول سلطه امريكا همراه بود، تشكيلات

/ 287