ج. دكتر على شريعتى
گرچه تجسم تشكيلاتى و سازمانى جريان التقاطى راديكال در قالب سازمان مجاهدين خلق در سال 1354 به ماركسيسم گراييد، ولى اين جريان فكرى به طور جسته و گريخته در رجال و شخصيتهاى مستقل فردى هم جارى بود و تداوم يافت و هنوز هم وجود دارد و يكى از ادعاهاى جدّى در مورد مبانى فكرى و انقلاب اسلامى اين است كه جريان مذكور طى دهه هاى 40 و 50 چهره نوينى از اسلام ارائه داد كه هم حكومت و سياست داشت و هم اقتصاد و آيين كشوردارى. در اين ميان نقش دكتر على شريعتى به عنوان نظريه پرداز جريان التقاطى راديكال بسيار مهمّ است. گرچه دكتر شريعتى عضو سازمان مذكور نبود و قصد ما يكى دانستن افكار سازمان با شخص وى نيست، ولى در چارچوب جريان التقاطى راديكال، مى توان سازمان را بازوى عملياتى و اجرايى افكار و انديشه هايى دانست كه نظريه پرداز آن شريعتى بود. در واقع كار شريعتى بيشتر در قالب نظرى و فكرى بود و كار سازمان جنبه عمل گرايى و اقدام انقلابى داشت. نفوذ دكتر شريعتى در ايران و جهان اسلام، به دو لحاظ مى تواند ارزيابى شود; يكى به دليل پيش بردن و پروراندن مبانى نظرى «سوسياليسم اسلامى» به گونه اى كه جوانان تحصيلكرده و دانشگاهى مى فهميدند و ديگرى به دليل تبليغ و ترويج ويژگيهاى اسلام مبارز و انقلابى است.(69) در شرايط مساعد جهانى و داخلى سالهاى پس از جنگ جهانى دوم برخى از روشنفكران دينى تحت تأثير ماركسيسم و با تفسير ايدئولوژيك دين، راديكاليسم شيعه را بنياد نهادند.(70) اين جريان فكرى كه در جستجوى يك چارچوب تئوريك براى انقلاب بود، مفاهيم جديدى مانند جهان بينى، ايدئولوژى، فلسفه تاريخ، ديالكتيك، زيربنا و روبنا، عدالت اجتماعى و... را وارد گفتمان سياسى شيعه كرد كه اصطلاحهايى غربى بودند و مترادفى در انديشه دينى نداشتند. دكتر شريعتى از ميان روشنفكران مذهبى ايران، در اين راه پيشگام بود و اولين نويسنده مسلمان ايرانى بود كه اصطلاح «جهان بينى» را در انديشه دينى مرسوم كرد(71) و افكارش را در قالب يك جهان بينى ارائه داد.(72) درحالى كه لفظ «جهان بينى» كلمه اى بود كه ماركسيستهاى ايرانى اوايل دهه 1320 به عنوان معادلى براى يك نظام از باورهاى دنيوى سياسى وضع كرده بودند و متعلق به عالم مادى و فيزيكى بود. 1. بُعد اجتماعى و سياسى اسلام;بدين لحاظ، دكتر شريعتى را بايد مبتكر «دين ايدئولوژيك» در ايران دانست. زيرا اسلام را صرف «ايدئولوژى» (نه فرهنگ و نه فلسفه) مى دانست كه داراى پيام، رسالت و مكتب هدايت و نجات براى مردم است.(73) وى براى تبيين و توصيف دين ايدئولوژيك، بين سه نوع اسلام تفكيك قايل مى شود كه تنها يك نوع آن، اسلام اصيل و مورد قبول اوست:1. اسلام به صورت يك مكتب عقلى و علمى بشرى (ايدئولوژى); 2. اسلام عاميانه و تلقينهاى عاطفى و سنتى; 3. اسلام عالمانه و مجموعه اى از علوم تخصصى.