درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
قدرت را به دست مى گيرند.(1) در اين تعريف صرفاً روند و فرايند انقلاب مدّنظر قرار گرفته و به نتايج و علل آن توجّهى نشده است. وى با اذعان به مشكل بودن بحث از نتيجه انقلابها، به طور كلى انقلاب را تحولى مى داند كه خارج از بلوك قدرت مستقر پديد مى آيد و مستلزم ميزانى از خشونت است كه نه تنها حاكم سياسى را تغيير مى دهد، بلكه دگرگونى هايى هم در رژيم سياسى، ايدئولوژى و ساخت اجتماعى ـ سياسى به صورت مستمر همراه دارد.(2) همان طور كه اشاره شد، شهيد مطهرى با پررنگ كردن عوامل اراده، تقدس و جنبه نفى و انكار،(3) انقلاب را طغيان و عصيان مردم يك سرزمين عليه نظام حاكم موجود، به منظور استقرار نظمى مطلوب مى داند.(4) با توجه به اين تعريف ها و ويژگى ها مى توانيم انقلاب را چالشى تقربياً خشن، مستمر و تدريجى بين دو طرف بدانيم كه هدف آن، اثبات يا نفى وضع موجود در يك سرزمين خاص است. در اين منازعه، يك طرف قدرت مستقر را در اختيار دارد و طرف ديگر مشاركت مردم را و هر يك مدعى استقرار نظم مورد نظر خود بر سرزمين مورد ادّعا هستند. در اين تعريف، هم علل موجبه انقلاب (نارضايتى از وضع موجود) و هم علت غايى آن (استقرار نظام مطلوب) مد نظر قرار گرفته است و هم اينكه فرايند انقلاب و تقابل نيروها و منابع دو طرف منازعه را در بر دارد.