درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی - نسخه متنی

محمد شفیعی فر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هفتگى در منازل افراد، علوم مختلف اسلامى بخصوص فلسفه اسلامى را تدريس مى كند. دوره اقامت وى در تهران، پربارترين دوره حيات ايشان است و تمامى خدمات ارزنده ايشان از تحقيق و تدريس و تأليف گرفته تا خطابه، وعظ، تبليغ و كوشش در حل مشكلات و نابسامانى هاى اجتماعى در اين دوره است.(1)

با اين وجود در دهه 1330، به جز اصول فلسفه و روش رئاليسم و يكى دو كتاب ديگر، هيچ اثرى از وى منتشر نمى شود و تمام وقت و تلاش وى صرف تحقيق و مطالعه در مبانى فكرى اسلامى، تربيت، تهذيب روحى جوانان و ساختن افراد مى شود. استادمطهرى با همين پشتوانه فكرى و اسلامى، در دهه 1340 كه جولانگاه انديشه ها و جريانهاى فكرى است، با تمام قوا به صحنه مى آيد و ضمن نقد و ردّ جريانها و انديشه هاى مادى و التقاطى، طرح گسترده معارف اسلامى را ارائه مى دهد.

وى كه در بنيادهاى فلسفى پيرو استادش علاّمه طباطبايى و بر مشرب صدرايى است، به مقتضاى زمان، مسايل و مشكلات نسل جوان مشى مى كند و در زمينه احساس تكليف و رسالتش، چنين مى نويسد:

اين بنده از حدود بيست سال پيش كه قلم به دست گرفته، مقاله يا كتاب نوشته ام تنها چيزى كه در همه نوشته هايم آن را هدف قرار داده ام، حل مشكلات و پاسخگويى به سؤالاتى است كه در زمينه مسايل اسلامى عصر ما مطرح است.(2)

با اينكه كتابها و آثار ايشان در موضوعهاى گوناگون و در شرايط متفاوت نوشته شده، به تعبير خودش هدف كلى همه آنها يك چيز بوده است و آن اينكه دين اسلام ناشناخته است و حقايق آن در اثر تعليمات غلط، براى مردم واژگونه جلوه مى كند و استاد وظيفه خود مى داند كه در اين ميدان وارد شود و انجام وظيفه كند.(3)

شهيدمطهرى در تهران علاوه بر تدريس و تحقيق، با مجامع اسلامى و روشنفكران مبارز مانند انجمنهاى اسلامى مهندسين، پزشكان و دانشگاهيان آشنا بود و برايشان سخنرانى مى كرد. جمع همفكران وى مانند شهيدبهشتى، شهيد باهنر، آيت الله طالقانى و

1. همان، ص 33.

2. مطهرى، عدل الهى، ص 8.

3. همان.

/ 287