درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
فقاهتى ـ ولايتى هم به دست مى آيد و تمايز بين مفهوم انقلاب اسلامى و اسلام انقلابى در همين راستا ارزيابى مى شود. در تفكر اين جريان فكرى، انقلاب اسلامى يعنى انقلابى كه هدف آن اسلام و ارزشهاى اسلامى است و انقلاب و مبارزه، صرفاً ابزارى براى برقرارى ارزشهاى اسلامى است.(1) به عبارت ديگر، مبارزه و انقلاب، هدف نيست، بلكه وسيله است. درحالى كه براى طرفداران اسلام انقلابى، انقلاب و مبارزه هدف است و اسلام وسيله اى براى مبارزه و به ميدان آوردن انسانهاست. بدين لحاظ، آن قسمت از اسلام كه انسان را در مسير مبارزه قرار مى دهد، مورد توجه قرار مى گيرد و مابقى طرد مى شود. با اين تمايز مفهوم شناختى كه وجه تمايز جريان فكرى التقاطى راديكال و جريان فقاهتى ـ ولايتى است، تمايز شيوه هاى مبارزه نيز به خوبى قابل توجيه است. در فرآيند انقلاب اسلامى هم ديديم كه با توجه به شركت وسيع مردم در راهپيمايى ها و تظاهرات، بر اعمال غيرخشونت آميز تأكيد شد، البته نه اينكه توسل به خشونت نباشد، ولى انقلابيون بر روى تغيير صلح آميز پافشارى مى كردند و خواهان اخراج شاه بدون برخورد مسلحانه بودند.(2) بر همين اساس، انقلاب اسلامى ايران را اولين انقلاب عمده جهان سوم دانسته اند كه از مدل انقلابى مبارزه مسلحانه فاصله گرفت و از نظر ماهيت غيرخشونت آميز و درعين حال راديكالى آن، بى نظير بود و مردمى ترين و فراگيرترين انقلاب در طول تاريخ، مدرن ارزيابى شد.(3) در بعد تاريخى انقلاب اسلامى نيز، مهمترين دگرگونيها در زمينه هاى فرهنگى، اخلاقى و تربيتى كل جامعه بوده است. بر همين اساس، مرحوم عنايت، انقلاب اسلامى را خط پايانى بر دوره غربگرايى به عنوان يك هدف مسلم حيات فرهنگى، آموزشى و اجتماعى در ايران مى داند.(4) 1. مطهرى، پيرامون انقلاب اسلامى، ص 45.