درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی - نسخه متنی

محمد شفیعی فر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين علوم حاكى از واقعيتى در متن عالم نيستند، بلكه مجموعه اى از اعتبارات هستند كه انسانها به اقتضاى نياز خود آنها را جعل و وضع كرده اند. اما علوم حقيقى علومى هستند كه انسان در آن ها فقط نقش ناظر را دارد، يعنى عالم در اين علوم فقط آنچه را كه در متن واقعيت عالم رخ مى دهد، گزارش مى كند. نگاه كنيد به: غرويان، پيشين، ص 34.طبيعى، هيئت، الهيات و... مطرح مى شد; زيرا حيثيت اجتماعى هر فرد، گرچه وجود حقيقى دارد، ولى مجموع اين حيثيت ها و يا جامع آنها هيچ كدام وجود حقيقى ندارند. بر همين اساس، برخى وجود اعتبارى جامعه را امرى ثابت و پذيرفته شده مى دانند.(1)بنابراين آنچه اصيل است و واقعيت عينى مخصوص آن است، فرد است يعنى فرد است كه مصداق ذاتى واقعيت است.

بحث وجود حقيقى يا اعتبارى بحثى است كه همه متفكّران اسلامى كه وارد حوزه مسايل جامعه شناسى و تاريخ شده اند، آن را به نحوى مطرح كرده اند. وجود حقيقى فرد را همه اين متفكران قبول دارند، اما بعضاً معتقدند كه علاوه بر فرد، جامعه نيز مى تواند وجود حقيقى داشته باشد.(2) در عين حال، نظر غالب بر اين است كه آنچه وجود حقيقى عينى دارد، فقط افراد انسانى اند نه جامعه. بدين لحاظ، جامعه داراى وجود، وحدت و شخصيت حقيقى و عينى به معناى فلسفى كلمه نيست.(3)

بنابراين، وقتى از منشأ اثر و حركت بودن بحث مى كنيم، بايد توجه داشته باشيم كه چيزى مى تواند آثارى از خود برجاى بگذارد كه وجود حقيقى و عينى داشته باشد و آن هم، افرادى انسانى اند نه پديده اى اعتبارى به نام جامعه. از اين نظر در جامعه و تاريخ فقط انسانهاى آزاده و مختار هستند كه وجود حقيقى و عينى دارند و آثارى از خود برجاى مى نهند.(4)

رابطه بين منشأ اثر بودن و عينيت داشتن به قدرى واضح و روشن است كه احتياج به استدلال ندارد و شهيد صدر در بحث شناخت خود، حتى بين جنبه عينى و ذهنى انديشه هم تمايز قايل مى شود. وى معتقد است كه جنبه ذهنى انديشه، خصوصيات واقعيت خارجى را ندارد و منشأ اثرى نمى شود، مثل آتش ذهنى كه نمى سوزاند. اما جنبه عينى انديشه كه منطبق با واقعيات خارجى است، داراى خاصيت و منشأ اثر است.(5)

1. ولايت فقيه زيربناى حكومت اسلامى، جمعى از نويسندگان، ص 112.

2. ر.ك به: مرتضى مطهرى، اسلام و مقتضيات زمان، ج 2، صص 230 ـ 211 و فلسفه تاريخ، ج 1، صص 25، 42، 142 ـ 138.

3. مصباح، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 159.

4. همان، ص 161.

5 . محمدباقر صدر، تئورى شناخت در فلسفه، ترجمه حسين حسينى، صص 146 ـ 145.

/ 287