درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی - نسخه متنی

محمد شفیعی فر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ماكس وبر، درست در نقطه مقابل دوركيم قرار داشت و جامعه را كاملا اعتبارى مى دانست و معتقد بود كه جامعه يك واقعيت قائم به ذات نيست و واحد پايه، فرد و رفتار اوست.(1) در اين ديدگاه، پديده هاى اجتماعى از لحاظ جامعه شناختى قابل تبيين و معقول نخواهد بود، مگر اينكه براساس رفتارهاى معنادار افراد انسانى بازنگرى شود.(2)

وبر با كاربرد روش تفهّمى در جامعه شناسى خود، فرد و رفتارش را به عنوان نقطه عزيمت تحليل در نظر مى گيرد. بر اين اساس، جامعه شناسى وبر معطوف به فهم و شناخت رفتار فرد انسانى است و نفى گرايش به مستحيل كردن برداشت جامعه شناختى واقعيات اجتماعى دربرداشت روانشناختى نزد وى وجود دارد.

آيت اللّه مصباح يزدى، پس از طرح بحث مفصلى پيرامون اين موضوع، به طور صريح قايل به نوعى فروكاهش (تقليل گرايى) مى شود و آن اين است كه همه پديده هاى اجتماعى مى توانند به پديده هاى روانى تحويل و ارجاع شوند. وى اين نوع از تقليل گرايى را به «اصالت روانشناسى» تعبير مى كند.(3)

3. نظر متفكران اسلامى; متفكران اسلامى و بخصوص ايرانى هم به اين بحث مهم پرداخته اند و تقريباً هيچ كدام از آنها در اصالت فلسفى و واقعيت عينى فرد شك نكرده اند. منتهى اختلاف بر سر اصالت يا اعتبارى بودن جامعه وجود دارد. غالب آنها، اصالت و واقعيت جامعه را منكرند، همانند جوادى آملى، مصباح و شهيد صدر.

آيت اللّه صدر، معتقد است كه جامعه هيچ گاه داراى يك موجود مستقل و اصيل نيست كه حدود و اعضايى جدا از افرادش داشته باشد و هر فردى سلولى براى اين واحد مستقل و اصيل باشد. وى با ردّ اين طرز تفكر هگلى و برخى از فلاسفه اروپا كه افراد را سلولهاى اين واحد اصيل (جامعه) مى دانند، هيچ اصالت و حتى مفهومى را وراى افراد، براى جامعه به رسميت نمى شناسد.(4)

1. ژولين فروند، جامعه شناسى ماكسوبر، ترجمه عبدالحسين نيك گهر، ص 121.

2. مصباح، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 57 .

3. همان، ص 66 .

4. محمدباقر صدر، تفسير موضوعى سنت هاى تاريخ در قرآن، صص 161 ـ160.

/ 287