درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی - نسخه متنی

محمد شفیعی فر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد مطهرى برجسته ترين متفكر اسلامى معاصر به اصالت جامعه (البته توأم با اصالت فرد) قايل است. وى از معدود متفكران اسلامى است كه در فلسفه تاريخ بحثهايى را شروع كرده بود و يكى از دلايل اصيل بودن جامعه را اين مى دانست كه با انكار اصالت جامعه، فلسفه تاريخ نفى مى شود.(1) زيرا فلسفه تاريخ مستلزم قانونمند بودن جامعه و تاريخ است و اصالت فرد، نفى قانونمندى. البته استاد مصباح يزدى اين استدلال را رد مى كند و ارتباطى بين قانونمندى جامعه و اصالت جامعه نمى بيند و معتقد است در عين اصالت فرد، جامعه مى تواند قانونمندى داشته باشد.(2)

با اينكه شهيد مطهرى جامعه را مركب واقعى مى داند، تركيب جامعه را نوعى نمى داند كه افراد استقلال خود را از دست بدهند. به نظر وى تركيب جامعه حالت خاصى است كه در عين حال كه جامعه به عنوان «انسان الكل» شخصيت، فكر، روح، احساس و عاطفه دارد، فرد هم در جامعه هويتش از بين نمى رود.(3) بر همين اساس، ايشان پس از طرح مقدمات فلسفى، به دو نظريه معروف اصالت فرد و اصالت جامعه(4)اشاره مى كند و نظريه خود را به عنوان يك نظريه سوم كه درست هم هست، مطرح مى كند.

به نظر ايشان،(5) تركيب جامعه از نوعى است كه نه مانند تركيبهاى طبيعى، شخصيت و هويت فرد را در جامعه مستهلك مى كند و نه مانند تركيب هاى اعتبارى است كه هر فرد مستقلا موجود باشد. وى اصالت جامعه و تركيب حقيقى آن را به اين دليل كه استقلال و هويت فرد را ناديده مى گيرد و منجر به جبر اجتماعى مى شود، رد مى كند و معتقد است كه نظريه قهرمانان نيز با پذيرش اصالت جامعه باطل مى شود; زيرا در اين صورت، فرد كاملا ساخته جامعه تلقى شده، اصالت جامعه به بهاى انتزاعيت فرد تمام مى شود. بر همين اساس، به اصالت فرد در عين اصالت جامعه و اصالت جامعه در عين

1. مطهرى، فلسفه تاريخ، ج 1، ص 25.

2. مصباح، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، صص 113 و 130 ـ 127.

3. مطهرى، فلسفه تاريخ، ج 1، صص 25 و 42.

4. همان، صص 140 ـ 138.

5. ر.ك به: مطهرى، نقدى بر ماركسيسم، ص 112 و نيز فلسفه تاريخ، ج 1، صص 142 ـ 141.

/ 287