درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اما چيزى كه انسان در اين عرصه در اختيار دارد، تنها تصور آينده در ذهن اوست; يعنى آينده براى انسان، وجود ذهنى دارد و به دنبال همين وجود ذهنى، تصميم و اراده مطرح مى شود.(1) بدين لحاظ در مسير تاريخ، آينده و غايت طلبى براى انسان چيزى جز وجود ذهنى نيست و به دنبال همين حركت ذهنى است كه تصميم و اراده بهوجود مى آيد. تصور آينده در ذهن انسان، همان چيزى است كه شهيد صدر از آن به عنوان محتواى باطنى انسان ياد مى كند كه بنياد حركت تاريخ را مى سازد(2) زيرا وجود ذهنى از يك سو نشان دهنده جنبه فكرى و از سوى ديگر، نشان دهنده نيرو و اراده است كه انسان را به سوى هدف برمى انگيزد; يعنى وجود ذهنى هدف، حاوى انديشه و اراده است و با تركيب اين دو، سازندگى آينده بر صحنه اجتماعى تحقق مى يابد. بنابراين در حقيقت، دو مقوله فكر و اراده، تشكيل دهنده ضمير انسان و محتواى باطنى او هستند و در نهايت، محتواى درونى انسان سازنده حركت تاريخ است; زيرا انسان علاوه بر اينكه به لحاظ علت فاعلى، اعمال اجتماعى، موجب تحول در جامعه مى شود، به لحاظ علت غايى نيز فكر و اراده انسان، محرك عمل است و ساختمان جامعه، با همه پيوندها، سازمانها، انديشه ها و خصوصياتش، بر روى محتواى باطنى انسان (به عنوان زير بنا) قرار دارد و هرگونه تغيير و تكاملى در روبناى آن، تابع تغيير و تكامل زيربناست. 2. رابطه انسان و جامعه;بر همين اساس، مى توان گفت كه ساختمان جامعه بر روى دو پايه بنا مى شود: وجود ذهنى انسان و اراده و تصميم انسانها براى تحقق بخشيدن به ايده آل هاى ذهن. هر چيزى كه در جامعه واقع مى شود، به منزله روبنايى است كه زير بناى اصلى آن، انديشه و وجود ذهنى انسان و سپس، اراده اى است كه در وجود او پيدا مى شود و سبب وقوع حوادثى در عالم خارج مى گردد. شهيد صدر، رابطه بين محتواى باطنى انسان و روبناهاى اجتماعى و تاريخى را يك 1. محمدباقر صدر، تفسير موضوعى سنتهاى تاريخ در قرآن، ص 44، سخنرانى مترجم. 2. همان، صص 194 ـ 193.رابطه متبوع و تابع و يا رابطه علت و معلول مى داند كه در آيه شريفه «انّ اللّه لايغيّر مابقوم حتّى يغيّروا ما بانفسهم» ،(1) به عنوان يك سنت تاريخى و يك قاعده اساسى در تحولات اجتماعى ذكر شده است. مطابق آيه مذكور، تغيير شئون و اوضاع اجتماعى هر قومى، تغييرى روبنايى است و تغيير بنيادى تغييرى است كه در خود قوم پديد مى آيد و منشأ هر تغيير بنيادى ديگرى است.(2) بنابراين ظواهر و شئون روبنايى جامعه، به شرطى عوض مى شوند كه زيربناى فكرى جامعه عوض شده و تغييرى بنيادى در بينش، اراده و وجود ذهنى بهوجود آمده باشد. شرط ديگر براى تحول جامعه، آن است كه تغيير درونى، انعكاس اجتماعى داشته باشد و فكر جامعه مجموعاً عوض شود (نه يك يا چند نفر) و اراده و خواست يكپارچه ملت پشت سر آن باشد. به دنبال آن است كه يك تغيير اراده پيش مى آيد و حركتى در خارج تحقق مى يابد.(3) انقلاب، علاوه بر اينكه مسبوق به انديشه و آرمان است، به اراده و عمل يك ملت نيز بستگى دارد.(4) ملتى كه از وضع موجود ناراضى است و وضع مطلوبى را در ذهن خود تصوير و آرزو مى كند، به دنبال آن بايد يك روحيه پرخاشگرى، مبارزه، طرد و انكار نيز داشته باشد تا دست به انقلاب بزند;(5) وگرنه روحيه رضا، تسليم، تمكين و ظلم پذيرى، منجر به انقلاب نمى شود، حتى اگر انديشه و آرمان انقلاب نيز وجود داشته باشد. شهيد صدر، ضمن اشاره به اينكه انسان و محتواى باطنى او (انديشه و اراده) منشأ تحولات سياسى ـ اجتماعى است، با استفاده از آيه شريفه، بين زيربناهاى فكرى و ظواهر و شئون يك ملت (به عنوان روبنا)، يك رابطه و پيوند علّى برقرار مى كند و تغيير ظواهر و شئون يك ملت را منوط به تغيير وضع نفسانى همه آن ها مى داند.(6) با استفاده از اين قاعده اساسى، مى توان مكانيسم تحولات سياسى ـ اجتماعى، از