درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
كه در ميان آنها وجود داشت، همه آنها دستمايه اى از منابع فرهنگى و تاريخى غرب داشتند و در مقابل پيشرفت اعجازانگيز علمى و صنعتى غرب متحيّر بودند و مى خواستند رمز آن را بدانند. ميرزا ملكم خان كه اغلبِ دست اندركاران تجدّدخواهى و اصلاح طلبى، در ارتباط مستقيم يا غيرمستقيم فكرى با وى بودند،(1) رمز پيشرفت اروپاييان و داروى درد ما را در لفظ «قانون» دانست و در بيان فوايد و محاسن آن، روزنامه قانون را منتشر ساخت. اما كسى نپرسيد كه اين قانون از كجا مى آيد و چگونه حلاّل تمام مشكلات است؟! به لحاظ همان سطحى نگرى و ظاهربينى، شايد تصور بر اين بود كه قانون هم يك كالاى وارداتى است كه خيلى راحت مى توان آن را از اروپا اقتباس كرد،(2) غافل از اينكه قانون بايد در مردم سارى و جارى باشد و اين نه با بخشش سياستمداران حاصل مى شود نه با تجربه و آزمون خطا. چندى بعد، سيدحسن تقى زاده آب پاكى روى دست همه مى ريزد و راه پيشرفت ايران را به اين صورت بيان مى كند: ... نخست قبول و ترويج تمدن اروپا بلاشرط و قيد و تسليم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربيت و علوم و صنايع و زندگانى و كل اوضاع فرنگستان بدون هيچ استثنا (جز از زبان) و كنار گذاشتن هر نوع خودپسندى و ايرادات بى معنى كه از معنى غلط وطن پرستى ناشى مى شود و آن را وطن پرستى كاذب توان خواند... اينست عقيده نگارنده اين سطور در خط خدمت به ايران و همچنين براى آنان كه بهواسطه تجارب علمى و سياسى زياد با نويسنده هم عقيده اند: ايران بايد ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگى مآب شود و بس...(3) بدين ترتيب، پيشروان تجدّد و فرنگى مآبى كه اغلب رجال دولت و حكومت هم بودند، تسليم بى قيد و شرط به اروپا را توصيه مى كردند و مى پنداشتند كه با نفى گذشته، راه آينده هموار مى شود، درحالى كه به دليل ظاهربينى و سطحى نگرى بيش از حد، چشمشان به روى گذشته و آينده خود بسته بود. همه آرايى كه در باب زبان، مليت، قوميت، فلسفه و تصوف و ديانت اظهار مى شود، تعليم متجددان قبل از مشروطه است.