جهاد با نفس، اوّلين و برترين جهاد و از شديدترين واجبات الهى و باثواب ترين آنها در نزد خداوند متعال است. و دين مبين اسلام ما را به جهادبا نفس، سخت سفارش كرده است. و در قرآن مجيد آمده است:)وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ(3)).»كسى كه جهاد كند براى خود جهاد مى كند چرا كه خداوند از همه جهانيان بى نيازاست.«آيه فوق را در مبارزه با نفس تفسير كرده اند.در روايات اسلامى هم احاديث زيادى در تشويق به اين نوع از جهادوارد شده است كه برخى از آنها را يادآور مى شويم:1 - امام كاظم عليه السلام در يك روايت طولانى به هشام فرمود:»عليك بالاعتصام بربّك والتوكّل عليه، و جاهد نفسك لتردّها عن هواها؛ فإنّه واجب عليك كجهاد عدوّك«.»بر تو است كه به پروردگارت تمسّك بجوئى و بر او توكّل نمائى. با نفس خويش مبارزه كن تا آن را از هوايش بازگردانى، زيرا مبارزه با نفس مانند جهاد با دشمن برتو واجب است.«هشام گفت: با كدام يك از دشمنان، جهاد واجب تر است؟ امام فرمود:»أقربهم إليك، وأعداهم لك، وأضرّهم بك، وأعظمهم لك عداوة، وأخفاهم لك شخصاًمع دنوّه منك، و من يحرّض أعداءك عليك وهو ابليس الموكّل بوسواس القلب، فلتشتدّعداوتك له، ولا يكوننّ اصبر على مجاهدتك لهلكتك منك على صبرك لمجاهدته؛ فإنّه أضعف منك ركناً في قوّته، وأقلّ منك ضرراً في كثرة شره، إذا أنت اعتصمت باللَّه، ومن اعتصم باللَّه فقد هُدي إلى صراط مستقيم«(4).»نزديكترين آنها به تو، دشمن ترين آنها به تو، زيان بارترين آنها به تو، كينه توزترين آنها به تو، نهان ترين آنها عليرغم نزديك بودنش به تو، و بالاخره كسى كه ساير دشمنانت را بر ضدّ تو تحريك مى كند و او ابليس است كه به دلها وسوسه مى افكند. پس بايد دشمنى تو با ابليس شدّت يابد. و مباد كه ابليس در مبارزه خودبراى به هلاكت رساندن تو شكيباتر از تو در مبارزه با او باشد. زيرا ابليس در عين قوّت و قدرتش، از نظر پشتوانه و تكيه گاه، ضعيف تر از تو است، و با اينكه شرارت زيادى دارد، امّا ضرر و زيانش نسبت به قدرت ايمانى تو، كمتر است اگر تو به خداوند، اعتصام و تمسّك بجويى، و كسى كه به خدا اعتصام جسته باشد، به يقين به راه راست هدايت شده است.«2 - حضرت على عليه السلام فرمود:»إنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله بعث سرية، فلمّا رجعوا قال: مرحباً بقوم قضوا الجهاد الأصغروبقي عليهم الجهاد الأكبر. فقيل: يا رسول اللَّه، وما الجهاد الأكبر؟ قال: جهاد النفس«(5).»پيامبر خداصلى الله عليه وآله سَرِيّه اى(6) را براى جهاد اعزام نمود، وقتى آنان برگشتند،حضرت فرمود: آفرين به مردمى كه جهاد اصغر را به انجام رساندند امّا جهاد اكبر برعهده آنان باقى مانده است. گفتند: يا رسول اللَّه! جهاد اكبر چيست؟ فرمود: جهاد بانفس.«3 - مردى به نام »مجاشع« بر رسول خداصلى الله عليه وآله وارد شد و گفت: اى رسول خدا! راه شناخت حق )خداوند( چيست؟ حضرت فرمود:»معرفة النفس«.»شناخت نفس.«پس گفت: اى رسول خدا! راه همراهى با حق چيست؟ حضرت فرمود:»مخالفة النفس«.»مخالفت با نفس.«پس گفت: اى رسول خدا! راه رسيدن به رضاى حق چيست؟ حضرت فرمود:»سخط النفس«.»ناخشنودى نفس.«پس گفت: اى رسول خدا! راه وصل به حق چيست؟ حضرت فرمود:»هجرة النفس«.»هجران و بريدن از نفس.«پس گفت: اى رسول خدا! راه اطاعت از حق چيست؟ حضرت فرمود:»عصيان النفس«.»عصيان بر نفس.«پس گفت: اى رسول خدا! راه به ياد داشتن حق چيست؟ حضرت فرمود:»نسيان النفس«.»فراموش كردن نفس.«پس گفت: اى رسول خدا! راه نزديك شدن به حق چيست؟ حضرت فرمود:»التباعد من النفس«.»دورى جستن از نفس.«پس گفت: اى رسول خدا! راه انس گرفتن با حق چيست؟ حضرت فرمود:»الوحشة من النفس«.»وحشت و نفرت از نفس.«پس گفت: اى رسول خدا! چگونه مى توان به همه اينها رسيد؟حضرت فرمود:»الاستعانة بالحقّ على النفس«(7).»با استعانت و يارى جستن از حضرت حقّ براى مبارزه با نفس.«4 - حضرت على عليه السلام فرمود:»جهاد النفس مهر الجنّة«(8).»مبارزه با نفس، كابين بهشت است.«5 - ابو حمزه ثمالى روايت مى كند كه على بن الحسين عليه السلام مى فرمود:»ابن آدم! إنّك لا تزال بخير ما كان لك واعظ من نفسك، وما كانت المحاسبة لها من همّك، وما كان الخوف لك شعاراً والحزن لك دثاراً«(9).»اى فرزند آدم! همواره در خير و خوبى خواهى بود اگر از نفس خود، براى خودموعظه گر و اندرز دهنده اى داشته باشى، و به محاسبه نفس خود همواره همّت بگمارى، و ترس از خدا را شعار خود، و حزن و اندوه را پرده و روپوش خود قراردهى.«