قرآن كريم :1 - )وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلاً * فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لاَ تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَن يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَأَشَدُّ تَنْكِيلاً(402)).»و هنگاميكه خبرى از پيروزى يا شكست به آنها برسد آن را شايع مى سازند درحاليكه اگر آن را به پيامبر و پيشوايان بازگردانند، از ريشه هاى مسائل آگاه خواهندشد و اگر فضل و رحمت بر شما نبود، جز عدّه كمى، همگى از شيطان پيروى مى كرديد. در راه خدا پيكار كن. تنها مسؤول وظيفه خود هستى و مؤمنان را بر اين كار تشويق نما. اميد است خداوند از قدرت كافران جلوگيرى كند و خداوند قدرتش بيشتر و مجازاتش دردناكتر است.«از اين دو آيه الهام مى گيريم كه جنگ و صلح بدست كسانى است كه احكام خدا را استنباط مى كنند )و آنها علماى خدايى هستند( و پيامبر خداكسى بوده كه هم به جنگ با دشمنان و هم تشويق و ترغيب مؤمنين به جنگ، مأمور شده است )پس پيامبر خدا اوّلين كسى است كه مكلّف ومأمور به جنگ شده، و از طريق ترغيب مؤمنين به جنگ، مجرى وفرمانده جنگ بوده است.(2 - )أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّاكُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوارَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُخَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلاَ تُظْلَمُونَ فَتِيلاً(403)).»آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد: دست از جهاد برداريد و نماز را برپا كنيدو زكات بپردازيد )امّا آنها از اين دستور ناراحت بودند( ولى هنگاميكه فرمان جهادداده شد جمعى از آنان، از مردم مى ترسيدند، همانگونه كه از خدا مى ترسند بلكه،بيشتر و گفتند: پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرّر داشتى؟ چرا اين فرمان را تا زمان نزديكى به تأخير نينداختى؟ به آنها بگو: سرمايه زندگى دنيا ناچيز است، و سراى آخرت براى كسى كه پرهيزكار باشد بهتر است و به اندازه رشته شكاف هسته خرمائى به شما ستم نخواهد شد.«از اين آيه استفاده مى شود كسانيكه قبل از صادر شدن فرمان جنگ،مبادرت به جنگ مى كنند، ممكن است در هنگام شروع جنگ، از كسانى باشند كه از جنگ مى ترسند و از آن فرار مى كنند.3 - )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُم مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةًوَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ(404)).»اى كسانيكه ايمان آورده ايد! با كافرانى كه به شما نزديكترند پيكار كنيد. آنها بايددر شما شدّت و خشونت احساس كنند و بدانيد خداوند با پرهيزكاران است.«اين آيه دلالت مى كند بر اينكه در جنگ با كفّار، نزديك و نزديكتر)الاقرب فالاقرب( آنان بايد در نظر گرفته شود يعنى اوّل با كفّار نزديك وبعد با آنها كه دور هستند جنگ شود.4 - )وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ الْسَّمِيعُ الْعَلِيمُ(405)).»و اگر تمايل به صلح نشان دهند تو نيز از درِ صلح درآى و بر خدا توكّل كن كه اوشنوا و داناست.«از اين آيه استفاده مى شود كه قبل از شروع جنگ بايد از شيوه هاى مسالمت آميز استفاده كرد و اگر دشمن تن به صلح و آشتى دهد، اعلان جنگ دليلى ندارد.حديث شريف :1 - در حديث منقول از امام صادق عليه السلام آمده است:»من قام بشرائط اللَّه عزّ وجلّ في القتال والجهاد على المجاهدين، فهو المأذون له في الدعاء إلى اللَّه عزّ وجلّ، ومن لم يكن قائماً بشرائط اللَّه عزّ وجلّ في الجهاد على المجاهدين، فليس بمأذون له في الجهاد والدعاء إلى اللَّه حتّى يحكم في نفسه بما أخذ اللَّه عليه من شرائط الجهاد...«(406).»كسى كه واجد شرايط خداوند عزّ وجلّ در جنگ و جهاد باشد، او اجازه دارد كه به سوى خداوند دعوت كند، امّا كسى واجد اين شرايط و برپا كننده آن نباشد، اجازه جهاد و دعوت به سوى خدا ندارد تا اينكه آن شرايطى را كه خداوند از او خواسته، درخويشتن حاكم گرداند.«2 - راوى به امام صادق عليه السلام مى گويد: من در خواب ديدم كه به شماعرض كردم كه جنگ با دشمن تحت رهبرى غير امام واجب الاطاعه، مانندمردار و خون و گوشت خوك حرام است. شما هم به من فرموديد: بلى چنين است. امام صادق عليه السلام فرمود:»هو كذلك، هو كذلك«(407).»بلى چنين است، چنين است.«3 - زهرى مى گويد: مردانى از قريش بر على بن الحسين عليه السلام وارد شدندو پرسيدند كه دعوت به سوى دين چگونه است؟ امام فرمود:»تقول: بسم اللَّه الرحمن الرحيم أدعوك إلى اللَّه عزّ وجلّ وإلى دينه، وجماعه أمران:أحدهما معرفة اللَّه عزّ وجلّ، والآخر العمل برضوانه. وإنّ معرفة اللَّه عزّ وجلّ أن يعرف بالوحدانية والرأفة والرحمة والعزّة والعلم والقدرة والعلوّ على كلّ شي ء، وأنّه النافع الضارّالقاهر لكلّ شي ء، الذي لا تدركه الأبصار وهو يدرك الأبصار وهو اللطيف الخبير، وأنّ محمّداً عبده ورسوله، وأنّ ما جاء به هو الحقّ من عند اللَّه عزّ وجلّ، وما سواه هو الباطل،فإذا أجابوا إلى ذلك فلهم ما للمسلمين وعليهم ما على المسلمين«(408).»بسم اللَّه الرحمن الرحميم. ترا به خداى عزّ وجلّ و به سوى دين او دعوت مى كنم،و خلاصه آن دو چيز است: اوّل - شناخت خداوند متعال و ديگرى عمل براى كسب رضاى او. شناخت خداوند عزّ وجلّ هم اين است كه او را بشناسد به وحدانيّت، رأفت،رحمت، عزّت، علم، قدرت، برترى بر هر چيز و اينكه تنها او نفع رسان و ضرر رسان و غالب بر هر چيزى است و چشمها او را نمى بيند امّا او چشمها را مى بيند و او لطيف خبير است، و همچنين بشناسد كه محمّدصلى الله عليه وآله بنده و فرستاده خداوند است وآنچه اوآورده، حق و از جانب پروردگار است، و ماسوى آن باطل است. اگر به اين دعوت باهمين خصوصيات، پاسخ مثبت دادند پس آنان در همه حقوق و تكاليف با مسلمانان برابرند.«4 - حضرت على عليه السلام فرمود:»بعثني رسول اللَّه صلى الله عليه وآله إلى اليمن فقال: يا عليّ، لا تقاتلنّ أحداً حتى تدعوه إلى الإسلام، وأيم اللَّه لئن يهدي اللَّه عزّ وجلّ على يديك رجلاً، خير لك ممّا طلعت عليه الشمس وغربت، ولك ولاؤه يا عليّ«(409).»پيامبر خدا مرا به يمن فرستاد و فرمود: اى على! با هيچ كس نجنگى مگر اينكه اورا قبلاً به اسلام دعوت كنى. سوگند به خداوند اگر خدا مردى را توسط تو هدايت كند،بهتر است براى تو از هر آنچه خورشيد بر آن طلوع و غروب مى كند و ولاء و محبّت اوهم براى تو مى باشد.«تفصيل احكام :1 - ولىّ امر شرعى، كسى است كه به حسب مصالح عاليه امّت، اعلان واداره جنگ و همچنين اعلان صلح و توقّف جنگ را به عهده دارد.2 - جنگ با كفّارى واجب است كه نزديكترند مگر اينكه خطر كفّارِدورتر، شديدتر و بيشتر باشد.3 - قبل از مبادرت به جنگ، بايد كافر، به دين و ايمان دعوت شود درصورتيكه احتمال قبول از سوى او باشد.4 - رهبر براى تحقّق اهداف امّت، قبل از اتّخاذ تصميم جنگ، راههاى مسالمت آميز را جستجو مى كند، و اگر دشمن به مسالمت و صلح گردن نهاد، مسلمانان نيز با توكّل بر خدا به صلح تن مى دهند.5 - رهبر پيش از اعلان جنگ، امكانات فتح و پيروزى و توانايى هاى مسلمانان را مطالعه و بررسى مى كند. پس اگر ديد امّت از نظر تمرين وآموزش نظامى يا از نظر سلاح و ابزار نظامى و غيره ضعيف و ناتوان است، اعلان جنگ را به تأخير مى اندازد.6 - همانطور كه تصميم آغاز جنگ بدست ولىّ امر شرعى است،تصميمات جزئى جنگ كه بايد از سوى او اتّخاذ شود نيز به عهده اوست ياكسى كه رهبر، صلاحيت خود را به حسب درجات و مراتب نظامى به اوتفويض كرده باشد.7 - قوانين و ضوابطى كه در جنگهاى جديد به اجرا گذاشته مى شود، درصورتيكه به يك اصل فقهى لازم الاتّباع منتهى شود، واجب الاجراء است.منظور از اصل فقهى، اصولى از قبيل: ولايت الهى در جنگ، تعهّد به ميثاقها و معاهدات و حرمت عهدشكنى و خيانت است.