فصل سوم - احکام جهاد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

احکام جهاد - نسخه متنی

سید محمدتقی مدرسی؛ ترجمه: سرور دانش‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل سوم

امر به معروف و نهى از منكر

وجوب امر به معروف و نهى از منكر

قرآن كريم :

1 - )كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلْنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِوَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرَهُمُ الْفَاسِقُونَ(314)).

»شما بهترين امّتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شده ايد، چه اينكه امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد و به خدا ايمان داريد، واگر اهل كتاب ايمان آورند براى آنها بهتر است ولى عدّه كمى از آنها با ايمانند و بيشتر آنها فاسقند.«

2 - )يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِوَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ(315)).

»به خدا و روز واپسين ايمان مى آورند، امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و درانجام كارهاى نيك پيشى مى گيرند و آنها از صالحان اند.«

3 - )وَلْتَكُن مِنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(316)).

»بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى و امر به معروف و نهى از منكر كنندوآنها همان رستگاران اند.«

4 - )إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ(317)).

»خداوند از مؤمنان، جانها و ا موالشان را خريدارى كرده كه در برابرش بهشت براى آنان باشد، به اين گونه كه در راه خدا پيكار مى كنند، مى كشند و كشته مى شوند،اين وعده حقى است بر او كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده، و چه كسى از خدابه عهدش وفادارتر است؟ اكنون بشارت باد بر شما به دادوستدى كه با خدا كرده ايدواين است آن پيروزى بزرگ * توبه كنندگان، عبادت كاران، سپاسگويان،سياحت كنندگان، ركوع كنندگان، سجده آوران، آمران به معروف و ناهيان از منكروحافظان حدود الهى، مؤمنان حقيقى هستند و بشارت ده به مؤمنان.«

5 - )الَّذِينَ إِن مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَللَّهِ ِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ(318)).

»همان كسانيكه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپامى دارندوزكات مى دهند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و پايان همه كارها از خداونداست.«

6 - )وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَولِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمْ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(319)).

»مردان و زنان با ا يمان ياروياور يكديگرند، امر به معروف و نهى از منكرمى كنند، نماز را برپامى دارند، و زكات را مى پردازند، و خدا و رسولش را اطاعت مى كنند. بزودى خداوند آنان را مورد رحمت خويش قرار مى دهد. خداوند تواناوحكيم است.«

7 - )يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاَةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ(320))

»پسرم! نماز را برپادار، امر به معروف و نهى از منكر كن و در برابر مصايبى كه به تو مى رسد، شكيبا باش كه اين از كارهاى مهم است.«

فقه آيات

1 - امر به معروف و نهى از منكر از صفات برجسته امّت اسلامى و ازعوامل ترقّى اين امّت و رسيدن آن به مرحله »بهترين امّتى كه به سود مردم آفريده شده اند« مى باشد و همچنين امر به معروف و نهى از منكر از صفات صالحان اهل كتاب نيز مى باشد.

گروهى از اين امّت هستند كه فريضه امر به معروف و نهى از منكر برآنان نسبت به ديگران واجب تر و شديدتر است، مانند فقيهان، علماى ربّانى، مجاهدان، كسانيكه براى خدا قيام مى كنند، كسانيكه خداوند از آنان جان و مال شان را خريده است، بالاخص كسانيكه خداوند به آنها در زمين قدرت داده است.

2 - امر و نهى نشانه ولايت خداوند سبحان است، ولايتى كه آن راخداوند در ميان مؤمنين قرار داده و وسيله رحمت خود شناخته است. پس حق هر مؤمنى بر برادرش اين است كه او را به خوبيها امر و از بديها منع نمايد، و براى مؤمن هم واجب است كه امر و نهى برادرش را اجابت كندوبپذيرد.

3 - امر و نهى از كارهاى مهم است همانسان كه برپاداشتن نماز و صبردر بلا و دشوارى. و ما بايد بر امر و نهى مصمّم باشيم و در انجام آن برخداوند توكّل نماييم، و اجازه ندهيم كه در دلهاى مان سستى، ترديد، غم،اندوه، ترس و نگرانى نفوذ كند.

4 - ظاهر امر و نهى هم اين است كه با سخن و گفتار بيان شود چه با زبان يا با قلم، و يا با تغيير چهره، يا با عملى كه از آن امر و نهى فهميده شود ماننداشاره با دست يا ترك معاشرت و همنشينى با فاعل و مرتكب منكرات وامثال آن.

5 - برخى از فقها گفته اند: مراد از امر اين است كه ديگرى را بر انجام فعلى وادار كند، و نهى هم اين است كه از انجام فعلى بازداشته شود وبا اين برداشت از امر و نهى، برپاداشتن پروژه هاى خيريه، در چارچوب امر به معروف قرار مى گيرد، و منهدم ساختن مراكز فسق و فجور هم از مصاديق نهى از منكر خواهد بود.

آنچه اين فقيه گفته احوط است، ولى اقوا اين است كه امر و نهى بر همان معنايى كه گفتيم محدود شود يعنى اظهار رغبت شديد در فعل يا ترك چيزى از طريق امر و نهى قولى يا مشابه قول.

حديث شريف :

1 - از امام معصوم عليه السلام روايت شده كه فرمود:

»إنّما هلك من كان قبلكم بما عملوا )من المعاصي( ولم ينههم الربّانيّون والأحبار عن ذلك«.

»به يقين ملّتهايى قبل از شما هلاك شدند بخاطر گناهانى كه مرتكب مى شدندوعلما هم آنان را نهى نمى كردند.

وروي: أنّ رجلاً جاء إلى رسول اللَّه صلى الله عليه وآله فقال: أخبرني ما أفضل الأعمال؟ فقال:الإيمان باللَّه، قال: ثمّ ماذا؟ قال: صلة الرحم، قال: ثمّ ماذا؟ قال: الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر.

همچنين فرمود: مردى نزد رسول خداصلى الله عليه وآله آمد و گفت: به من خبر ده كه بهترين اعمال كدام است؟ پيامبر فرمود: ايمان به خدا. گفت: بعد چه؟ فرمود: صله رحم.گفت: بعد چه؟ فرمود: امر به معروف و نهى از منكر.

وروي أيضاً: أنّ صبيّين توثبا على ديك فنتفاه فلم يدعا عليه ريشه، وشيخ قائم يصلّي لا يأمرهم ولا ينهاهم، قال: فأمر اللَّه الأرض فابتلعته.

همچنين روايت شده است: دو كودك خروسى را گرفتند و همه پرهاى آن را كندندتا آنجا كه يك پر هم در بدن آن باقى نگذاشتند. پيرمردى در آنجا ايستاده بود و نمازمى خواند، و كودكان را از اين كار نهى نكرد، خداوند به زمين دستور داد كه آن پيرمرد را ببلعد پس او را بلعيد.«

همچنين از امام معصوم روايت شده است:

»ويل للذين يجتلبون الدنيا بالدين، وويل للذين يقتلون الذين يأمرون بالقسط من الناس«(321).

»واى بر كسانى كه دنيا را در برابر دين به دست مى آورند، و واى بر كسانيكه افرادى را به قتل مى رسانند كه امر به قسط و عدالت مى كنند.«

2 - جابر از امام باقرعليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:

»من مشى إلى سلطان جائر فأمره بتقوى اللَّه ووعظه وخوّفه، كان له مثل أجر الثقلين من الجنّ والإنس، ومثل اُجورهم«(322).

»كسى كه به سوى فرمانرواى ستمگرى برود و او را به تقواى الهى امر كند،اندرز دهد و از عذاب خدا بترساند، پاداشى مانند پاداش همه جنّ و انس به او داده مى شود.«

3 - در اندرزهاى حضرت مسيح آمده است:

»بحقّ أقول لكم: إنّ الحريق ليقع في البيت الواحد، فلا يزال ينتقل من بيت إلى بيت حتّى تحترق بيوت كثيرة، إلّا أن يستدرك البيت الأوّل، فيهدم من قواعده فلا تجد فيه النار معملاً، وكذلك الظالم الأوّل لو يؤخذ على يديه، لم يوجد من بعده إمام ظالم فيأتمون به، كما لو لم تجد النار في البيت الأوّل خشباً وألواحاً لم تحرق شيئاً. بحق أقول لكم: من نظر إلى الحيّة تؤمّ أخاه لتلدغه ولم يحذّره حتّى قتلته، فلا يأمن أن يكون قد شرك في دمه، وكذلك من نظر إلى أخيه يعمل الخطيئة ولم يحذّره عاقبتها حتى أحاطت به،فلايأمن أن يكون قد شرك في إثمه. ومن قدر على أن يغيّر الظلم ثمّ لم يغيّره فهو كفاعله،وكيف يهاب الظالم وقد أمن بين أظهركم؟! لا يُنهى، ولا يُغير عليه، ولا يؤخذ على يديه،فمن أين يقصر الظالمون؟ أم كيف لا يغترّون؟ فحسب أحدكم أن يقول لا أظلم، ومن شاءفليظلم، ويرى الظلم فلا يغيّره، فلو كان الأمر على ما تقولون، لم تعاقبوا مع الظالمين الذين لم تعملوا بأعمالهم حين تنزل بهم العثرة في الدنيا«(323).

»بحق به شما مى گويم: آتش سوزى در يك خانه واقع مى شود امّاپيوسته از خانه اى به خانه اى سرايت مى كند و در نتيجه خانه هاى زيادى مى سوزند مگر اينكه به همان خانه اوّل توجّه شود و از پى ويران گردد،دراين صورت است كه آتش هيچ كارى نمى تواند انجام دهد. همچنين است اگر دست ظالم اوّل گرفته شود و از ستم او جلوگيرى به عمل آيد،زمامدار ظالم ديگرى پديد نخواهد آمد تا مردم در اطاعت او درآيند.چنانكه آتش اگر در خانه اوّل، هيزم و چوبى در دسترس نباشد، هيچ چيزى را نمى تواند بسوزاند.

بحق به شما مى گويم: كسى كه مى بيند مار قصد برادرش را كرده تا او رابگزد پس خبر و هشدارش ندهد تا اينكه مار او را بكُشد، پس ايمن نباشداز اينكه در خون او شريك باشد، و همچنين اگر مى بيند كه برادر او گناه واشتباهى را انجام مى دهد و او را از عواقبش بر حذر ندارد پس ايمن نباشد از اينكه در گناه او شريك باشد.

كسى كه مى تواند، جلو ظلم را بگيرد پس نگيرد، مانند فاعل آن است.ظالم چگونه بترسد در حاليكه او در ميان شما در امنيّت است، نه نهى مى شود، نه دگرگون مى شود و نه دستانش گرفته مى شود. ظالمان چگونه كوتاه مى آيند؟ و چرا مغرور نشوند؟ هريك از شما به اين اكتفا مى كند كه بگويد: من ظلم نمى كنم و هركه بخواهد ظلم كند و لذا ظلم را ببيندوجلوگيرى نكند. اگر امر چنين باشد كه مى گوئيد، شما با ظالمانى كه اعمال آنها را انجام نداده ايد نبايد مؤاخذه شويد در هنگاميكه لغزش وعذابى در دنيا به آنها نازل شود )در حاليكه در عذاب دنيوى آنها شما هم شريك هستيد و به آتش آنها مى سوزيد(.«

4 - ابوسعيد خدرى مى گويد: پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود:

»لا يحقرنّ أحدكم نفسه إذا رأى أمراً للَّه عزّ وجلّ فيه حقّ إلّا أن يقول فيه، لئلا يقفه اللَّه عزّ وجلّ يوم القيامة فيقول له: ما منعك إذ رأيت كذا وكذا أن تقول فيه؟ فيقول: رب خفت، فيقول اللَّه عزّ وجلّ: أنا كنت أحقّ أن تخاف«(324).

»وقتى كه يكى از شما چيزى را مى بيند كه براى خداوند در آن حقى است، خود راكوچك نشمارد مگر اينكه درباره آن حق چيزى بگويد تا خدا او را در روز قيامت متوقّف نسازد و به او بگويد: وقتى چنين و چنين را ديدى چه مانع شد كه درباره آن حرفى بزنى؟ در جواب مى گويد: پروردگارا! من ترسيدم و لذا نتوانستم چيزى بگويم. خداوند مى فرمايد: من سزاوارتر بودم كه از من بترسى.«

5 - حضرت على عليه السلام درباره اين قول خداوند: )وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ...(325)) يعنى: »از مردم كسى است كه جان خود رابراى كسب رضاى خدا معامله مى كند.« فرمود:

»إنّ المراد بالآية الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر«.

»مراد از آيه، امر به معروف و نهى از منكر است.«

نيز از پيامبر اسلام روايت شده است كه فرمود:

»من أمر بالمعروف ونهى عن المنكر، فهو خليفة اللَّه في الأرض وخليفة رسوله«(326).

»كسى كه امر به معروف و نهى از منكر نمايد، جانشين خدا در زمين و جانشين پيامبر اوست.«

6 - شهر ابن حوشب مى گويد: على عليه السلام به آنان فرمود:

»إنّه لم يهلك من كان قبلكم من الاُمم، إلّا بحيث ما أتوا من المعاصي، ولم ينههم الربّانيّون والأحبار، فلمّا تمادوا في المعاصي، ولم ينههم الربّانيون والأحبار، عمّهم اللَّه بعقوبة، فَأْمُروا بالمعروف وانهوا عن المنكر، قبل أن ينزل بكم مثل الذي نزل بهم،واعلموا أنّ الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر لا يقرّبان من أجل، ولا ينقصان من رزق،فإنّ الأمر ينزل من السماء إلى الأرض كقطر المطر، إلى كلّ نفس أو أهل أو مال«(327).

»امّت هاى قبل از شما هلاك نشدند مگر بدين دليل كه مرتكب معاصى شدند و علماهم آنان را نهى نكردند، و چون در گناهان فرورفتند و علما آنان را نهى نكردند،مجازات و عذاب الهى دامن همه آنان را فراگرفت. پس امر به معروف و نهى از منكركنيد قبل از آنكه بر شما هم نازل شود مثل آنچه بر آنان فروآمد، و بدانيد كه امر به معروف و نهى از منكر نه باعث نزديك شدن اجل مى شود و نه از روزى شما مى كاهد،زيرا امر خداوند از آسمان به زمين فرود مى آيد مانند قطرات باران براى هر شخص ياخانواده يا مال.«

7 - از امام كاظم عليه السلام، از پدرانش، از على بن ابيطالب عليه السلام روايت شده كه:

»كان رسول اللَّه صلى الله عليه وآله يأتي أهل الصفّة وكانوا ضيفان رسول اللَّه صلى الله عليه وآله )إلى أن قال(:فقام سعد بن أشجّ فقال: إنّي اُشهد اللَّه، واُشهد رسول اللَّه صلى الله عليه وآله، ومن حضرني أنّ نوم الليل عليّ حرام، فقال رسول اللَّه صلى الله عليه وآله: لم تصنع شيئاً، كيف تأمر بالمعروف وتنهى عن المنكرإذا لم تخالط الناس؟ وسكون البرية بعد الحضر كفر للنعمة. )إلى أن قال( ثمّ قال صلى الله عليه وآله:بئس القوم قوم لا يأمرون بالمعروف ولا ينهون على المنكر، بئس القوم قوم يقذفون الآمرين بالمعروف والناهين عن المنكر، بئس القوم قوم لا يقومون للَّه تعالى بالقسط،بئس القوم قوم يقتلون الذين يأمرون الناس بالقسط...«(328).

»پيامبر خداصلى الله عليه وآله نزد اهل صفّه مى آمد و آنان مهمان رسول خداصلى الله عليه وآله بودند...« تااينكه فرمود: »سعد بن اشجّ بلند شد و گفت: من خدا و پيامبر خداصلى الله عليه وآله و همه حاضرين را گواه مى گيرم كه خواب شب بر من حرام باشد. پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود:»هيچ كارى انجام ندادى، اگر با مردم معاشرت نكنى چگونه امر به معروف و نهى ازمنكر مى كنى؟ باديه نشينى بعداز شهرنشينى، كفران نعمت است.« تا اينكه فرمود:»پس پيامبر خدا فرمود: بدترين قوم قومى است كه امر به معروف و نهى از منكرنمى كنند. بدترين قوم، قومى است كه آمران به معروف و ناهيان از منكر را متّهم مى سازند. بدترين قوم، قومى است كه براى خدا، اقامه قسط و عدالت نمى كنند.بدترين قوم، قومى است كه كسانى را كه مردم را امر به قسط و عدالت بين مردم مى كنند به قتل مى رسانند.«

8 - از پيامبر خداصلى الله عليه وآله روايت شده كه فرمود:

»رأيت رجلاً من اُمّتي في المنام، قد أخذته الزبانية من كلّ مكان، فجاءه أمره بالمعروف ونهيه عن المنكر فخلّصاه من بينهم، وجعلاه مع الملائكة«(329).

»من مردى از امّتم را در خواب ديدم كه مأموران دوزخ او را از هر طرف احاطه كرده بودند پس امر به معروف و نهى از منكر او، به فريادش رسيد و او را نجات دادوبا ملائكه، همراهش ساخت.«

9 - حضرت على عليه السلام مى فرمايد:

»إنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله قال: أيما رجل رأى في منزله شيئاً من الفجور فلم يغيّر، بعث اللَّه تعالى بطير أبيض فيظلّ ببابه أربعين صباحاً، فيقول له كلّما دخل وخرج: غيّر غيّر، فإن غيّروإلاّ مسح بجناحه على عينيه، فإن رأى حسناً لم يره حسناً، وإن رأى قبيحاً لم ينكره«(330).

»پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود: هر مردى كه در خانه خود فسق و فجورى ببيند پس تغيير ندهد و جلوگيرى نكند، خداوند پرنده سفيدى را مى فرستد كه چهل صبح دردرب منزل او مى ماند و هر بار كه او داخل و خارج شود مى گويد: تغيير بده، تغيير بده)يعنى از فسق وفجور جلوگيرى كن( پس اگر تغيير داد كه چه خوب و گرنه بال خود رابر دو چشم او مى كشد و از آن به بعد هر كار نيكى را هم اگر ببيند آن را نيك نمى بيند واگر كار زشتى را ببيند، آن را منكر نمى داند.«

تفصيل احكام :

1 - معروف آن است كه خداوند متعال به آن فرمان داده، و منكر هم آن است كه از ارتكاب آن نهى كرده باشد، چه فاعل آن دو، عالم و آگاه به معروف و منكر بودن آن عمل باشد و يا اينكه نداند و جاهل باشد، پس اگرآگاه بود، )و معروف و منكر را مى دانست( امر و نهى مى شود(331) و اگر جاهل بود ارشاد مى شود.

2 - اگر معروف، مستحب و منكر، مكروه باشد، امر و نهى هم مستحب خواهد بود.

3 - امر و نهى بر هر مرد و زن مسلمان واجب است ولى وجوب آن كفائى است، يعنى اگر برخى آن را برپاداشتند، از ديگران ساقط مى گرددواگر همه ترك كردند، همه گنهكار خواهند بود.

4 - اگر انجام امر و نهى اقتضا كند كه گروهى از مسلمانان بطور جمعى بايد اقدام كنند، اگر مشقّت نداشته باشد بر همه آن جمع واجب است و اگركسى كه وجود و حضور او ضرورى است، امتناع ورزد و از شركت درانجام اين فريضه شانه خالى كند، او گناه كرده، و وجوب از بقيّه ساقطاست.

5 - آماده كردن ابزار و وسايل لازم در انجام امر و نهى، به قدر توان واجب كفايى است، به عنوان مثال اگر امر به معروف مستلزم اين باشد كه مسافتى را بايد طى كند، واجب است هر چند با صرف مال، اين كار راانجام دهد و همچنين اگر امر و نهى به خط تلفن يا بلندگو يا پلاكارديا مقدّمات نزديك ديگر احتياج داشته باشد، كه اعتنا نكردن به آنها، اعتنانكردن به واجب شمرده مى شود. تهيه همه اين مقدّمات، بر مسلمين واجب كفايى است.

6 - امّا مقدّمات دور كه اعتنا نكردن به آنها بى اعتنايى به واجب شمرده نمى شود، مانند تأسيس راديو يا روزنامه يا نهادهاى تربيتى، يا فرهنگى يا تبليغاتى، واجب بودن آنها به عنوان مقدّمه انجام فريضه مورد ترديداست ولى احوط وجوب است.

7 - از نصوص و ادلّه اين باب روشن مى گردد كه هدف اصلى از فريضه امر و نهى، برپاداشتن معروف و از بين بردن منكر است. بنابراين تا زمانى كه منكر پا برجا و معروف تعطيل باشد، وجوب امر و نهى هم در صورت وجود شرايط آن -كه در آينده ذكر مى شود- ساقط نمى شود، و لذا اگر رفيق من كسى را امر به معروف كرد ولى او انجام نداد و من احتمال مى دهم كه شايد با امر من اصلاح شود، بنابر اظهر بر من نيز واجب مى شود كه او را امربه معروف كنم و همچنين در مورد نهى از منكر.

8 - ارشاد شخص جاهل و آگاه نمودن او در زمينه معروف و منكر، هرچند جاهل قاصر هم باشد، امر به معروف و نهى از منكر حساب مى شود.

9 - وجوب اين دو فريضه در مورد بستگان و نزديكان، شديدترومؤكّدتر است، زيرا خداوند مى فرمايد:

)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ...(332)).

»اى كسانيكه ايمان آورده ايد! خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسانها و سنگهاست نگهداريد...«

نيز مى فرمايد:

)وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ(333)).

»و خويشاوندان نزديك خود را انذار ده.«

و مى فرمايد:

)وَالَّذِينَ آمَنُوا مِن بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولئِكَ مِنكُمْ وأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ...(334)).

»و كسانيكه بعداً ايمان آوردند و هجرت كردند وبا شما جهاد نمودند، از شماهستند؛ و خويشاوندان نسبت به يكديگر، در احكامى كه خدا مقرّر داشته،سزاوارترند....«

بدين ترتيب در مورد كسيكه بر او ولايت دارى مانند همسر، فرزندان؛طايفه و خويشاوندان، وجوب، مؤكّد مى شود و اگر تو كار فرما يا مدير يااستاد و در نتيجه صاحب نفوذ باشى، بايد براى انجام اين فريضه ازموقعيّت خود استفاده كنى.

/ 60