دارالاسلام آن سرزمينى است كه مسلمانان در آنجا اجتماع مى كنند، چه از اهالى آن سرزمين باشند و يا از كسانيكه به آنجا مهاجرت كرده اند، همگى حقوق برابر دارند. همگى يك امّت، و كيان سياسى واحد هستند، و سايرمسلمانانى كه در نقاط ديگر دنيا پراكنده هستند، دراين كيان حقى ندارند،مگر اينكه به دارالاسلام هجرت كنند، وا گر مهاجرت كردند و همراه بامسلمانان آنجا، جهاد نمودند، آنان و پيشينيان، همگى در حقوق، برابرخواهند بود، و پيشينيان اين فضيلت را دارند كه زودتر از ديگران مبادرت به اين كار كرده اند.اين وابستگى دينى، هويّت سياسى مسلمان را تشكيل مى دهد و بر همه وابستگى هاى خونى، نژادى، قومى، ملّى و منطقه اى او مُقدّم است.خداوند سبحان مى فرمايد:)إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِن وَلاَيَتِهِم مِن شَيْ ءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْر إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(299)).»كسانيكه ايمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهاى خود در راه خداجهاد كردند، و آنها كه پناه دادند و يارى نمودند، آنها ياران يكديگرند، و آنها كه ايمان آوردند و مهاجرت نكردند، هيچ گونه ولايت در برابر آنها نداريد تا هجرت كنند و اگردر حفظ دين خود از شما يارى طلبند، بر شماست كه آنها را يارى كنيد جز بر ضدگروهى كه ميان شما و آنها پيمان است و خداوند به آنچه عمل مى كنيد بيناست.«وقتى در جمله )أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ( »آنان ياران يكديگرند« تدبّروتأمّل كنيم، درك مى كنيم كه در دارالاسلام بين اهالى اصلى آن سرزمين ومهاجرين چه رابطه عميق و مستحكمى پديد مى آيد، مشروط به اين كه اهالى اصلى اين سرزمين، به مهاجرين پناه و يارى بدهند و ساير مسلمانان هم به اين سرزمين مهاجرت كنند، امّا اگر مسلمانى مهاجرت نكند، او حق هيچ نوع ولايتى و يا حقوق سياسى يا اقتصادى ندارد.آرى تنها به عنوان اينكه مسلمان است اگر از برادران مسلمان خود، درامور دينى يارى خواست بايد يارى شود تا خطراتى كه او را صرفاً از جهت وابستگى دينى اش تهديد مى كند، دفع شود، ولى مصالح امّت اسلامى ساكن در دارالاسلام، مهمتر از هر چيزى است و لذا اگر مسلمانان براساس مصالح امّت، با دولت ديگر ميثاق و معاهده اى امضا نمايند، سپس مسلمانان ساكن در آن دولت در معرض فشارها وتنگناها قرار گيرندومسلمانان را به يارى بخواهند، نبايد آن ميثاق نقض شود و با آن دولت وارد جنگ شد به گونه اى كه كيان امّت و دولت اسلامى در دارالاسلام درمعرض خطر قرار گيرد.در آيه ديگر خداوند مى فرمايد:)وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوْا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلاَ يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(300)).»و براى كسانى است كه در اين سرا ]= سرزمين مدينة[ و در سراى ايمان، پيش از مهاجران مسكن گزيدند و كسانى را كه به سويشان هجرت كنند دوست مى دارند،ودر دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمى كنند، و آنها را بر خودمقدّم مى دارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند، كسانيكه از بخل و حرص نفس خويش باز داشته اند رستگارانند.«از اين آيه الهام مى گيريم كه بين اهالى بومى دارالاسلام و مهاجرين بايديكنوع پيوند و همبستگى روحى و درونى بوجود آيد، تا هسته اصلى امّت واحده اى كه مافوق همه امتيازات خونى، نژادى و قومى است، ايجادشود. آرى پيوند خويشاوندى تنها در چارچوب امّت واحده مى توانداعتبار و موقعيّت داشته باشد، زيرا در كتاب خدا »اُولوالارحام« يعنى خويشاوندان نسبت به يكديگر سزاوارترند.خداوند در قرآن، ما را از هر نوع وابستگى ديگر كه موازى با وابستگى دينى و اعتقادى و مكتبى باشد، بر حذر مى دارد و مى فرمايد:)أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللَّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ(301)).»آيا گمان كرديد كه به حال خود رها مى شويد در حاليكه خداوند هنوز كسانى راكه از شما جهاد كردند و غير از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خويش انتخاب نمودند، از ديگران مشخّص ساخته است؟ )بايد آزمون شويد و صفوف ازهم جدا گردد( و خداوند به آنچه عمل مى كنيد آگاه است.«بدين سان جايز نيست كه مسلمان، غير از مؤمنين كس ديگرى را محرم اسرار خود قرار دهد، يعنى ولايت وارداتى و بيگانه از ولايت اصلى رابپذيرد زيرا ولايت اصلى بايد از آن خدا و پيامبرش و مؤمنين باشد، نه از آن هيچ گروه قومى، منطقه اى و حزبى مخالف.