كسى كه از رفتن به جهاد سرباز مى زند، در واقع معارض و مخالف خطجهادى است، و ممكن است گاهى به ثروت و سرمايه خود تكيه كند ويا بابعضى از اعمال ظاهرى و تشريفاتى، سرباززدن خود را توجيه نمايد،ومردم را چنين فريب دهد كه گويا بخاطر آن اعمال، نقش او نقش رهبرى است.گروهى از مسلمانان بودند كه در عصر رسول اللَّه از جهاد سرباززدند،برخلاف اوامر پيامبر كه آنان را به جهاد دستور داده و خود هم شخصاً به جهاد پرداخت. علّت اصلى تخلّف و سرباززدن آنان هم اين بود كه از جهادبا جان و مال كراهت داشتند، امّا براى توجيه عمل شان، شدّت گرما را بهانه آورده را هم از جبهه رفتن منع مى كردند.گروه ديگرى از ثروتمندان هم بودند كه از رسول خداصلى الله عليه وآله اجازه مى خواستند كه به آنان اجازه دهد تا در كنار زنان بمانند و به صحنه جنگ نروند.چنين گروههاى گريزان از جهاد، در واقع مانعى بر سر راه نهضت هستند، و بر مجاهدين است كه از آنان فاصله گرفته و صف خود را از آنان جدا سازند، بهانه ها و عذر تراشى هاى آنان در ممانعت از ادامه مسير،گوش ندهند.بسيارى از كسانيكه از جهاد شانه خالى مى كنند، براى اينكه واقعيّت خود را توجيه نمايند، به منفى بافى پرداخته و درباره جهاد و مجاهدين به پخش افكار منفى مى پردازند. آيات قرآن پاره اى از اين منفى بافى ها رايادآور شده است:)فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَن يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لاَتَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّاً لَوْ كَانُوايَفْقَهُونَ(304)).»بازماندگان از جنگ از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند، و كراهت داشتندكه با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كنند و گفتند: دراين گرما حركت نكنيد.بگو آتش دوزخ از اين هم گرمتر است اگر مى دانستند.«)وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِيداً قَالُوامَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ(305)).»گروهى از آنان گفتند: چرا جمعى را اندرز مى دهيد كه سرانجام خدا آنها را هلاك خواهد كرد يا به عذاب شديدى گرفتار خواهد ساخت. گفتند: اين اندرزها براى اعتذاردر پيش پروردگار است. و شايد آنها تقوا پيشه كنند.«)وَقَالُوا إِن نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناًيُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْ ءٍ رِزْقاً مِن لَدُنَّا وَلكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ(306)).»و آنها گفتند: ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم ما را از سرزمين مان مى ربايند، آيا ما حرم امنى در اختيار آنان قرار نداديم كه ثمرات هر چيزى به سوى آن آورده مى شود. رزقى است از جانب ما ولى بيشتر آنان نمى دانند.«)قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ(307)).»گفتند: آيا ما به تو ايمان بياوريم در حاليكه افراد پست و بى ارزش از تو پيروى كرده اند؟«)الَّذِينَ قَالُوا لإِخْوانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنْتُمْ صَادِقِينَ(308)).»آنهايى كه به برادران خود گفتند: اگر آنها از ما پيروى مى كردند، كشته نمى شدند. بگو پس مرگ را از خودتان دور سازيد اگر راست مى گوئيد.«از همين افكار توجيه گرانه و منفى بافانه است مباهات آنان -در حاليكه اكثر آنان پولدار و ثروتمند هستند- به بعضى از خدمات اجتماعى ظاهرى كه انجام مى دهند همچون عمارت و آباد كردن مسجد و سقايت )آب دادن(مردم. خداوند سبحان دراين رابطه مى فرمايد:)أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِوَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لاَيَسْتَوُونَ عِندَ اللَّهِ وَاللَّهُ لاَيَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * الَّذِينَ آمَنُواوَهَاجَرُوا وَجَاهَدَوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَأُولئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ(309)).»آيا سيراب كردن حجّاج و آباد ساختن مسجدالحرام را همانند كسى قرار داديد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه او جهاد كرده است؟ اين دو در نزد خدامساوى نيستند، و خداوند گروه ظالمان را هدايت نمى كند * آنها كه ايمان آوردندوهجرت كردند و با اموال و جانهاى شان در راه خدا جهاد نمودند، مقام شان نزد خدابرتر است و آنها رستگارند.«در حديث شريف آمده است كه حضرت على عليه السلام به عباس فرمود:»يا عمّ، ألا تهاجر؟ ألا تلحق برسول اللَّه صلى الله عليه وآله؟ فقال: ألست في أعظم من الهجرة؟اُعمّر المسجد الحرام وأسقي حاجّ بيت اللَّه، فنزلت الآية...«(310).»اى عمو! آيا مهاجرت نمى كنى؟ آيا به رسول خداصلى الله عليه وآله ملحق نمى شوى؟ عباس گفت: آيا من مشغول كارى بزرگتر از هجرت نيستم؟ مسجدالحرام را بازسازى مى كنم و به حاجيان بيت اللَّه آب مى دهم.«دراين موقع بود كه اين آيه نازل شد: )أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ...(.جهاد، معيار صادق و روشن است، زيرا در جهاد است كه اراده انسان مورد آزمايش بزرگ و سخت قرار مى گيرد، و با شهوات و هواهاى نفسانى مقابله مى شود، امّا ساختن يك مسجد دراين جا و يك درمانگاه در آنجا ازآسان ترين كارهاست براى كسى كه مالك ميلوينها پول است و يا امكانات دولت را در اختيار دارد، و همچنين است چاپ نسخه هايى از قرآن و دادن چند درهم به فقرا.از همين جاست كه ما بايد بين مجاهدين و بين رياكاران و كسانيكه دوگانه عمل كرده و از جهاد واجب شانه خالى مى كنند، فرق قائل شويم وصفوف آنان را از يكديگر جدا كنيم.