باب پنجم: پيرامون گفتار برخى صالحان به هنگام احتضار
مى گويم: غزالى در اين باب سخنانى از صحابه و تابعان و از برخى صوفيان نقل كرده كه به هنگام مردن گفته اند و آورده ااست كه بعضى از در اين وقت گريه و برخى خنده سر مىداده اند، و به بعضى از آنها نسبت داده كه در هنگام مردن به وجد آمده و سرور و شادى مىكرده اند با اين حال او در باره وفات پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله گفته است آن، حضرت در حال احتضار اندوهش شدت يافت و ناله اش آشكار و اضطرابش پياپى و رنگش دگرگون شد و عرق بر پيشانيش نشست و سمت راست و چپ او در حالت انقباض و انبساط مىلرزيد به گونه اى كه حاضران از مشاهده او به گريه در آمدند و از ديدن شدت حال او زارى مىكردند، و فرشته مرگ ساعتى به او مهلت نداد اما در حكاياتى كه پيش از اين ذكر شده آورده است كه فرشته مرگ به مردى مهلت داد تا وضو بگيرد و دو ركعت نماز گزارد همچنين در باب سكرات مرگ درباره ابراهيم خليل و موسى كليم چيزهايى گفته است كه آنها را شنيده اى و اين از شگفت ترين شگفتيهاست از اين رو ما از آنچه او در اين باب آورده است چشم مىپوشيم چه پاره اى از آنها بكلى عارى از فايده و برخى ديگر لاف و گزافهايى است كه بيشتر آنها شگفتى آور است.در پايان اين باب گفته است: اينها سخنان آنان است و اختلافى كه در گفتار آنها ديده مىشود بر حسب اختلاف احوال آنهاست چه بر بعضى از خوف و بر برخى رجا و بر دسته اى شوق و محبت غلبه داشته است از اين رو هر كدام به مقتضاى حال خود سخن گفته، و همه اين سخنان در مقايسه با احوال آنها درست است.